آیا اولین تلاش هایتان برای دوچرخه سواری را به خاطر دارید؟
آیا می توانید تعداد تکرار های لازم برای انجام یک رقص بی عیب و نقص را بشمارید؟
آیا تاکنون سعی کرده اید به یک ساز موسیقی جدید مسلط شوید؟
از نظر پزشک و متخصص روانشناس و پزشک و متخصص روانپزشک اولین تلاش ها برای همگام سازی مجموعه جدیدی از اعمال پیچیده همیشه دشوار است. وقتی مهارت بیشتری پیدا کنیم ، این حرکات رفته رفته به آگاهی کمتری نیاز پیدا می کنند، تا اینکه همه چیز به طور طبیعی شروع می شود.
تمام این حرکات اتوماتیک توسط یکی از قدرتمند ترین نیرو های درونی هدایت می شود که بانی تحریک رفتار انسان است- ذهن نیمه خودآگاه (که معمولاً به آن ذهن نا هوشیار نیز گفته می شود).
ضمیر نیمه خودآگاه: كجا پنهان است؟
وقتی دانشمندان درباره مغز صحبت می کنند شنیدن در مورد انواع اعمال آگاهانه و نا خودآگاه غیر معمول نیست. در نتیجه ، اکثر ما با این باور آشنا هستیم که رفتار ما شاید آنچنان که فکر می کنیم منطقی نباشد.
خوشمان بیاید یا نه ، توانایی ما در کنترل افکار ، همگام سازی حرکات یا تجربه احساسات بستگی به عمق پردازش اطلاعات دارد.
ایده سطوح عمیق تر پردازش اطلاعات توسط روانشناس مشهور اتریشی زیگموند فروید (1853 – 1939) که مدل ذهن 3 سطح را معرفی کرده است، توسعه داده شد. مطابق الگوی او، ذهن می تواند به سطوح زیر تقسیم شود:
- خوداگاه – تمام افکار و اعمال را در آگاهی ما تعریف می کند.
به عنوان مثال ، زیبایی و لذت بوی لاله قرمز - نیمه خودآگاه – تمام واکنش ها و اقدامات اتوماتیک را که اگر در مورد آنها فکر کنیم می توانیم از آنها آگاه شویم، تعریف می کند.
به عنوان مثال، توانایی ما در رانندگی اتومبیل: هنگامی که ما مهارت پیدا کردیم ، دیگر فکر نمی کنیم از کدام چرخ دنده ها یا پدال ها استفاده کنیم یا به کدام آینه نگاه کنیم، اما زمانی که بیندیشیم همیشه می توانیم بفهمیم چه کار هایی انجام داده ایم. - ناخودآگاه – تمام وقایع و خاطرات گذشته را تعریف می کند، چیز هایی که مهم نیست چقدر سخت سعی می کنیم به خاطر بیاوریم اما امکان پذیر نیستند.
به عنوان مثال اولین کلمه ای که یاد گرفته ایم بگوییم یا احساسی که موقع اولین بار راه رفتن تجربه کرده ایم.
آیا تاکنون اطلاعات مفید بوده است؟
[sibwp_form id=1]
شناسایی علمی ذهن نیمه خودآگاه
تا به امروز، توانایی توضیح چگونگی تعامل سطوح مختلف افکار بر رفتار ما یکی از قابل توجه ترین چالش ها در روانشناسی و علوم اعصاب است.
برای درک اینکه چگونه یک سطح از فکر بر دیگری تأثیر می گذارد ، دانشمندان باید بتوانند اعماق مختلف ذهن را تشخیص دهند.
اغلب اوقات، سطح پردازش اطلاعات با استفاده از نمونه های اولیه ممکن است ضبط شود. به عنوان مثال ، یک مطالعه روانشناختی اخیر نشان داد که چگونه نشانه های بی ربط ، یادگیری را شکل می دهند و نشان می دهند که می توان تأثیر افکار آگاهانه ، نیمه خودآگاه و نا خودآگاه را با استفاده از زمان ارائه متفاوت چهره های احساسی، مدل بندی کرد.
در این آزمایش ، مجموعه ای از تصاویر چهره های انسانی به شرکت کنندگان ارائه شد و از آن ها خواسته شد که مشخص کنند آیا این تصویر، همان احساس تصویر قبل را تقلید می کند یا خیر. جالب توجه است ، نتایج نشان داد که اگر تصاویر حداقل برای 0.047 ثانیه نمایش داده شوند ، افراد قادر بودند تفاوت بین صورت را به درستی تشخیص دهند. هنگامی که مدت زمان تصاویر به 0.033-0.027 ثانیه کاهش یافت ، میزان پاسخ های صحیح تقریباً نصف شد. در مقابل، در صورتی که مدت زمان از این هم کم تر شود- به 0.020 ثانیه، پاسخ دهندگان قادر به تمیز تصاویر نخواهند بود.
از این طریق ، تحقیقات تمایز روشنی از تأثیر آگاهانه و نا خودآگاه افکار نشان می دهند: افراد فقط درصورتی که تصویر بتواند به سطح ضمیر خودآگاه برسد، قادر به پاسخگویی بدون خطا بودند. جالب تر اینکه ، مدت زمان تصاویر 0.033-0.27 ثانیه برای تحریک کلام در سطح خوداگاه کافی نبود، اما با این حال تأثیر قابل توجهی در رفتار دارد.
به طور خاص، میزان پاسخ های صحیح فقط به نصف کاهش یافته است ، به این معنی که شرکت کنندگان هنوز هم تا حدی قادر به ارائه پاسخ های صحیح بودند و حاکی از وجود ذهن نیمه خودآگاه است.
فعال سازی مناطق مغز
ممکن است کنجکاو شوید که آیا وقتی تأثیر نا خودآگاه در مقابل ذهن خوداگاه را تجربه می کنیم ، فعال شدن مغز متفاوت است. شاید بخواهید بدانید که چرا افکار آگاهانه اغلب کند تر از افکار نا خودآگاه پردازش می شوند.
یا ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا دانشمندان می توانند مسیر های پردازش دقیق مفاهیم ظریفی مانند تفکر نیمه خودآگاه را تعریف کنند.
تا همین اواخر، شناسایی مناطقی از مغز که این فرآیند های فکری در ان رخ داده یا تجسم مناطق خاص فعال سازی مغز غیر ممکن بود. با این حال، توسعه روش های تصویر برداری از مغز به محققان اجازه می دهد مسیر های پردازش فکر را با ارائه تصویر برداری از تغییرات در نوروآناتومی مغز مورد مطالعه قرار دهند.
امروزه، تحقیقات تصویربرداری از مغز در واقع این الگوی ذهن را به خود اختصاص داده است و نشان می دهد که عمق فکر بستگی به مسیر پردازش آن دارد. به طور خاص ، مطالعات نشان داد که مسیر های اندیشه های آگاهانه و ناخودآگاه به وضوح قابل تفکیک است.
در مقابل، تعریف مسیر ذهن نیمه خودآگاه بسیار دشوار است. در حقیقت، به نظر نمی رسد افکار نیمه خودآگاه مسیر پردازش خاص خود را داشته باشند. در عوض، آن ها بخش هایی از مسیر های پردازش اطلاعات آگاهانه و نا خودآگاه را شامل می شوند.
راه ساده تر برای تحت کنترل درآوردن قدرت ذهن نیمه خودآگاه
اگر به تاثیر تفکر نیمه خودآگاه بر نحوه شکل گیری رفتار فرد علاقه دارید، ممکن است بخواهید تعریف ان را بدانید. در حالی که فقط تعداد معدودی از ما به سوابق علمی گسترده ، آزمایشگاه های تحقیقاتی و بودجه کافی برای انجام این نوع مطالعات دسترسی داریم، این تصور که راه دیگری برای تحت کنترل درآوردن قدرت ذهن نیمه خودآگاه وجود ندارد، اشتباه است.
با کمک بهترین مشاورین تهران افسردگی، اضطراب و وسواس را درمان کنید.
مطلب جالبی هست من مدتی هست دارم در این ضمینه مطالعه و تحقیق میکنم
موفق باشید
زمینه
ممنون از توضیحاتتون