وسواس فکری عملی یا همان بیماری ocd یکی از انواع اختلالات روانی است که زندگی فرد را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. این اختلال افکار، تصاویر، تردیدها و نگرانیهای غیر منطقی را به صورت مداوم در ذهن بیمار ایجاد میکند. اغلب افراد مبتلا به اختلال ocd به دلیل داشتن افکار وسواسی، اضطراب و استرس شدیدی را تجربه میکنند، به نحوی که زندگی روزمره آنها مختل میشود.
از طرفی، فرد درگیر بیماری وسواس فکری عملی، معمولا برای کاهش سطح اضطراب ناشی از افکار وسواسی، کارهای اجباری انجام میدهد که این کارها نه تنها زمان زیادی را از شخص میگیرند، بلکه کیفیت زندگی و عملکرد روزانه او را تحت تاثیر قرار میدهند.
اگر شما هم کنجکاو شدهاید درباره بیماری ocd بیشتر بدانید، در این مقاله از مجله درمانکده همراه ما باشید تا بررسی کنیم او سی دی چیست و چگونه میتوان آن را درمان کرد.
فهرست محتوا:
اختلال وسواس فکری عملی چیست؟
اختلال وسواس فکری عملی یکی از انواع اختلالات روانی پیچیده است که باعث میشود، فرد مبتلا به اختلال ocd درگیر چرخه وسواس و اجبار شود. در واقع، اختلال وسواس با افکار و تصاویر ناخواسته به صورت ناگهانی در ذهن فرد جریان پیدا میکند و باعث ایجاد استرس و اضطراب شدید میشود. به دنبال این افکار وسواسی، فرد مبتلا به OCD رفتارهای تکراری و اجباری انجام میدهد تا شدت اضطراب ناشی از افکار وسواسی کاهش یابند. به عنوان مثال، دستهای خود را به طور مکرر میشوید، قفل دربها را دائما چک میکند یا در تلاش است اشیاء را به صورت خاص مرتب کند.
در اغلب موارد، افراد مبتلا به OCD میدانند که افکار و رفتارهای آنها غیر منطقی هستند، اما نمیتوانند کنترلشان کنند. در واقع، اگر تغییری در روند کار، زندگی، سلامتی و روابط افراد مبتلا به اختلال ocd رخ دهد و آنها نتوانند فعالیت مورد نظر خود را طبق الگوی همیشگی انجام دهند، دچار اضطراب و پریشانی شدیدی میشوند.
علائم وسواس فکری (OCD)
افراد مبتلا به بیماری ocd معمولا دارای ویژگی و علائم زیر هستند:
- این افراد معمولا درگیر افکار، تصاویر ذهنی و نگرانیهای مکرر و ناخواسته میشوند که بسیار آزاردهنده هستند.
- این افراد احساس میکنند باید یک سری کارهای تکراری مانند شستن مکرر دستها یا چک کردن دائم وسایل را انجام دهند تا اضطراب ناشی از افکار وسواسی آنها کاهش یابند.
- افراد مبتلا به وسواس فکری عملی از افکار و رفتار غیر منطقی خود آگاه هستند، اما احساس میکنند نمیتوانند جلوی آنها را بگیرند.
- افکار وسواسی و رفتارهای اجباری زمان زیادی از فرد میگیرند و باعث ایجاد اختلال در عملکرد روزانه او میشوند.
- معمولا فرد مبتلا به OCD از قرار گرفتن در موقعیتها و مکانهایی که ممکن است باعث برانگیخته شدن افکار وسواسی شوند، اجتناب میکند.
بیشتر بدانید: اختلال شخصیت وسواسی اجباری یا OCPD چیست؟ علت و درمان آن
علت اختلال ocd
در حال حاضر، علت اصلی اختلال وسواس او سی دی مشخص نیست و دانشمندان تنها یک سری عوامل را در بروز آن موثر میدانند که عبارتاند از:
- ژنتیک
- تغییرات مغزی
- تجربه رویداد استرسزا و تروما مخصوصا در کودکی
- باورهای غلط و تفکر نادرست در مورد مسئولیتپذیری، خطر و آسیب
- سندرم پانداس (نوعی اختلال عصبی خودایمنی در کودکان که با عفونتهای استرپتوکوکی مرتبط است.)
انواع وسواس فکری شدید
اختلال وسواس فکری (OCD) انواع مختلفی دارد. شایعترین اختلالات او سی دی را میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید:
انواع OCD | ویژگیهای آن |
وسواس شستشو | ترس مفرط از آلودگی، میکروب و بیماری وجود دارد که باعث شستن مکرر دستها یا تمیز کردن محیط میشود. |
وسواس آسیب به خود یا دیگران | ترس و نگرانی افراطی مرتبط با آسیب رساندن به خود یا دیگران مانند ضرب و شتم، خودزنی، خودکشی یا قتل وجود دارد که بسیار ناتوانکننده است و اضطراب شدیدی ایجاد میکند. |
وسواس فکری نظم و تقارن | وسواس شدیدی به نظم و ترتیب خاص در محیط و اشیا دارند و ممکن است همه چیز را بارها مرتب کنند. |
وسواس فکری جنسی | افکار، تصاویر آزاردهنده و نگرانی افراطی درباره اقدامات مرتبط با موضوعات جنسی وجود دارد و فرد نگران است ناخواسته رفتار جنسی غیر اخلاقی انجام دهد. |
وسواس شک و تردید | ترس و نگرانی افراطی درباره درست انجام ندادن کارهای روزمره مانند قفل نکردن دربها یا خاموش نکردن اجاق گاز وجود دارد و باعث میشود بارها این امور را چک کنند. |
وسواس جمعآوری و انباشت | نگرانی افراطی درباره دور انداختن وسایل وجود دارد؛ به همین دلیل وسایلی که اصلا نیاز ندارند را انبار میکنند. |
وسواس فکری دینی و مذهبی | این نگرانی وجود دارد که اعمال یا افکاری مغیار با اصولی دینی و اخلاقی انجام شود. معمولا اعمال دینی را به طور مکرر انجام میدهند و دائما دعا میخوانند تا اضطرابشان کم شود. |
وسواس سلامت | افکار، تصاویر ذهنی و نگرانی افراطی درباره بیماری و مشکلات جسمی وجود دارد که باعث میشود بارها نزد پزشک بروند و به طور مداوم علائم جسمی خود را بررسی کنند. |
اختلال وسواس فکری در کودکان
معمولا علائم اختلال ocd در دوره بلوغ ظاهر میشوند، اما برخی تحقیقات نشان دادهاند وسواس فکری عملی ممکن است بین سن هشت تا ۱۲ سالگی بروز پیدا کند. در اغلب موارد کودکان، ویژگیهای مرتبط با OCD را همانند بزرگسالان تجربه میکنند. شروع این اختلال در اواخر دوره کودکی و اوایل دوره نوجوانی با نوسانات خلقی و تغییرات زیادی همراه است. معمولا اختلال وسواس او سی دی در اوایل دوره بلوغ، عملکرد تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی نوجوانان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
روش تشخیص اختلال ocd
این بیماری از طریق مراجعه به روانپزشک و بررسی افکار و رفتار بیمار تشخیص داده میشود. متخصص سلامت روان برای تشخیص اختلال وسواس فکری عملی از روشهای زیر کمک میگیرد:
- گرفتن شرح حال از بیمار درباره علائم، تاریخچه بیماری و عوامل تحریککننده آن
- استفاده از پرسشنامه وسواس فکری (Y-BOCS) یا مقیاس وسواس کودکان (CY-BOCS)
- انجام آزمون هوش، شخصیت و کارکردهای شناختی
- بررسی علل جسمانی اختلال از طریق آزمایش خون یا تصویربرداری مغز
- مشاهده مستقیم رفتار وسواسی توسط متخصص یا خانواده
- بررسی سایر اختلالات روانشناختی مرتبط با ocd مانند افسردگی، اضطراب یا اختلالات خوردن
درمان وسواس فکری عملی
در حال حاضر، روشهای مختلفی برای درمان اختلال ocd وجود دارند. روانپزشک معمولا بر اساس شدت علائم و تاثیر آنها بر کیفیت زندگی فرد، بهترین روش درمان وسواس فکری را انتخاب میکند. این روشها شامل موارد زیر هستند:
۱- رواندرمانی
درمان شناختی رفتاری (CBT) بهترین روش برای درمان قطعی وسواس فکری شدید است. در این روش، به بیمار کمک میکنند تا الگوهای رفتاری و فکری ناسالم خود را بشناسد و اصلاح کند.
۲- دارو درمانی
مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) بهترین داروی وسواس فکری هستند که به افزایش سطح سروتونین در مغز کمک میکنند. روانپزشک معمولا داروهای ضد افسردگی مانند فلوکستین، سیتالوپرام، فلووکسامین، پاروکستین و سرترالین را به عنوان اولین خط درمان دارویی برای افراد دارای علائم شدید وسواس فکری تجویز میکند.
۳- درمان مکمل و جایگزین
سایر روشهای درمانی که در کنار دارو درمانی میتوانند به کاهش علائم اختلال او سی دی کمک کنند، شامل موارد زیر هستند:
- تکنیکهای آرامبخش مانند مدیتیشن، یوگا و تمرینات تنفسی
- تغییر سبک زندگی همچون بهبود عادت خواب، تغذیه سالم و ورزش منظم
- شرکت در گروههای حمایتی و استفاده از تجربه دیگران
- مصرف مواد غذایی یا مکمل حاوی ویتامین B۶ زیر نظر متخصص
درمان وسواس فکری چقدر طول میکشد؟
اغلب متخصصان معتقدند درمان این اختلال زمانبر است و به عوامل مختلفی از جمله شدت علائم، نوع درمان، نحوه پاسخ بدن به درمان، وجود اختلالات روانشناختی دیگر مانند افسردگی یا اضطراب و پایبندی بیمار به درمان بستگی دارد. به طور کلی، میتوان گفت درمان بیماری ocd در اغلب افراد بین سه تا ۶ ماه طول میکشد و ممکن است در برخی اشخاص به بیشتر از ۱۲ ماه برسد.
عوارض و خطرات وسواس فکری
اگر وسواس فکری درمان نشود، ممکن است عوارض و پیامدهای مختلفی برای فرد ایجاد کند که عبارتاند از:
- استرس و اضطراب شدید
- افسردگی
- اختلال در عملکرد روزانه
- مشکل در روابط فردی و اجتماعی
- تنش و اختلاف خانوادگی
- اجتناب از قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی و خانهنشینی
- آسیب جسمی مانند عفونت
- مشکل خواب
- تمایل افراد به مصرف الکل یا مواد مخدر
برای وسواس فکری چه بخوریم؟
تغذیه میتواند نقش مهمی در مدیریت علائم اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) داشته باشد، با این حال نباید جایگزین درمانهای تخصصی شود. برخی از مواد غذایی که به بهبود وضعیت کلی افراد مبتلا به ocd کمک میکنند، شامل موارد زیر هستند:
- مواد غذایی حاوی ویتامین D مانند تخم مرغ، جگر گاو، پنیر، قارچ، شیر، جو دوسر، ماهی سالمون و قزلآلا
- مواد غذایی حاوی ویتامین B۱۲ مانند گوشت، تخم مرغ و لبنیات
- مواد غذایی حاوی روی مانند حبوبات، آجیل، دانه تخم کتان، غلات، شکلات تلخ، میوه و سبزیجات تازه
- مواد غذایی حاوی آنتیاکسیدان مانند توت فرنگی، بلوبری، گردو، کلم قرمز و تمشک
- اسیدهای چرب امگا۳ مانند ماهیهای چرب، دانه چیا و دانه کتان
راهنمای مراجعه به پزشک
اختلال وسواس فکری عملی (OCD) یکی از اختلالات روانی پیچیده است که در صورت عدم درمان میتواند به شدت زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد. این اختلال باعث افکار و تصاویر ناخواسته و مکرری میشود که به صورت وسواسی در ذهن فرد جریان پیدا میکنند و منجر به بروز اضطراب شدید میشوند. از همینرو توصیه میکنند با مشاهده علائم اختلال او سی دی حتما به متخصص روان شناس خوب و متخصص روان پزشک خوب مراجعه کنید.
ما در این مقاله از مجله درمانکده به طور مفصل توضیح دادیم ocd چیست و چگونه درمان میشود. اگر سوالات بیشتری درباره این بیماری دارید، شما میتوانید به وبسایت درمانکده سر بزنید و با بهترین پزشکان متخصص از جمله روانشناس آنلاین مشورت کنید. همچنین، درمانکده این امکان را برای شما فراهم کرده تا از طریق سیستم نوبتدهی اینترنتی جهت مراجعه حضوری روانشناس از روانشناس مورد نظر خود نوبت بگیرید.
سوالات متداول
اختلال وسواس فکری عملی یکی از شایعترین اختلالات روانی است که افکار وسواسی و رفتارهای اجباری ایجاد میکند. فرد مبتلا به ocd با افکار ناخواسته و مزاحمی مواجه است که باعث اضطراب او میشود و برای کاهش اضطراب، رفتارهای تکراری و اجباری انجام میدهد.
در صورت عدم درمان به موقع این اختلال، ممکن است عوارضی همچون افزایش استرس، اضطراب، افسردگی، خستگی ناشی از انجام مکرر رفتارهای اجباری، آسیب جسمی، انزوا، اختلال در روابط خانوادگی و کاری ایجاد شوند و به طور کلی بر کیفیت زندگی فرد تاثیر منفی بگذارند.
علت دقیق بیماری ocd مشخص نیست. با این حال، برخی تحقیقات نشان میدهند، ترکیبی از عوامل ژنتیکی، بیولوژیکی و محیطی در بروز وسواس فکری عملی موثر هستند.
متخصصان سلامت روان معمولا برای درمان این اختلال از ترکیب رواندرمانی و دارو درمانی استفاده میکنند.
داروهای ضد افسردگی همچون فلوکستین، سیتالوپرام، فلووکسامین، پاروکستین و سرترالین به عنوان داروی وسواس فکری عملی هم تجویز میشوند.
منابع: medicalnewstoday| webmd
سلام ، من از یک هفته پیش ، یک یهویی افکار به ذهنم اومدن و استرس گرفتم و اون شب نتونستم خوب بخوابم ، و کم کم سردردم شروع شد و پیش دکتر مغز و اعصاب رفتم و داروی تپش قلب و پروکسیم اگه اشتباه نکنم برام داد ، و الان حس میکنم خودمو نمیشناسم و حالت گیجی دارم باید چیکار کنم؟؟ مثلاً نشستم یه جا یهو تمرکز ندارم و نمیدونم چی به چیه چیکار کنم؟
سلام
وقت بخیر
با این علائم بهتره به روانپزشک مراجعه کنید.
سلام منم خیلی استرسیم مدام دلم اشوبه انگار قلبم میخاد از جاش کنده بشهاسترس زندگیمو فلج کرده نه راه پس دغرم نه راه پیش چه کنم
سلام اهل کجا هستید
سلام منم دارم استرس.زودبه زوداسترس شدیدمیادسراغم.یه فکراسترس زایامرگ کسی سایه ناراحتی.یازیادتوخونه بشینم تنها استرس شدیدمیادسراغم
سلام باید علت یابی کنی،
از چی استرس داری و توی همون مورد درمان بشی،،
اگه تیپ شخصیتی شما مشخص بشه درمان راحتتره
من دچار یه وسواس فکری شدم ولی احساس میکنم میتونم خودم درستش کنم آخه دوسال درگیر وسواس شستشو،نجاست و نماز بودم ولی من خودمو درمان کردم میتونید یه راه حل بدید که توی خونه خودم رو سریعتر درمان کنم؟؟اون زمان که من به این وسواس دچار بودم بهش محل نذاشتم و فکرم رو مشغول چیز های دیگه کردم و اینطوری ترک کردم.
تازشم من وسواس های فکری ای قبلا داشتم که چند روز یه بار میومد و توی کمتر از ماه خود به خود کلا از بین رفت و هیچوقتم برنگشت
من به شدت ایترس دغرم چه کنم
من ده ساله ادم های که فوت شدن همیشه شب وروز جلوی چشمام هستن چکارکنم لطفا کمکم کنید.
سلام من ۳۴ سالمه حدودا ۱۰ ساله دچار وسواس شدم هم عملی هم فکری تا حدی که نمیتونم به راحتی با اقوام ارتباط برقرار کنم حتی در بیرون ار منزل و در اجتماع از دست زدن به هر شی یا چیزی اجتناب میکنم بیشتر از هر چیزی چیزی که نگرانم کرده اینکه من قبلا اعتیاد داشتم و الان که اعتیاد رو ترک کردم میترسم که به مواد دست بزنم یا حتی به اجسامی که به مواد آغشته یا تماس داشتن هم میترسم دست بزنم اگه میشه کمکم کنید در حد خودکشی نگرانم
سلام خسته نباشید یک وسواسی پیدا شد در ذهنم همه ی آدم های جامعه همیشه باهام در حال صحبت کردن هستند از طریق یک صدای دیگری در ذهنشون و باعث بیماری من شده و خیلی وقته تقریبا سه سال میشه
چرا سوالم پاک شد؟؟؟
چرا سوالم پاک شد؟
سلام من ۱۴ سالمه همش وسواس شکستن بینیم رو دارم . تو بچگی یه اتفاق تلخ برام افتاد الان هم همش میترزم مثلا امروز یه اتفاق افتاد با اینکه هیچ جای بینیم درد نمیکنه و علاعم شکستگی ندارم ولی خیلی میترسم لطفا کمکم کنید
سلام منم وسواس فكري دارم هميشه در ذهنم ميايه كار هايي ره كه تكرار كديم مثلا همراي كسي گپ زديم اوره چند بار پيش خودم چرا ميزنم چي گفتيم گپ صحي زده باشم همچنان حالي بيشتر شده دست هاي مه چند بار ميشويم حتي باز فكر ميكنم ششتيم يا ني قفل در را چك ميكنم ميشه يك راهي برم بگوين
ببخشید میتونم پیامم رو پاک کنم؟
لطفاً جواب منو بدید ممنون
سلام من حس میکنم دچار ابن بیماری هستم مسبت به گرایش جنسیم؛قبلا بارها با همجنسم رابطه داشتم و میدونم که علاقه ی خاصی ندارم اما مدام وسواس توی ذهنم میاد که باید از این قضیه مطمئن بشم واقعا بیچارم کرده چیکار کنم؟؟؟الان بعد از سالها یجورایی فهمیدم که مشکلم واقعا همجنسگرایی نیست وسواسه[بت جنس مخالف تمایل دارم ولی روی گرایشم به جنس مخالف وسواس ندارم به این شکل]
من شیر گاز ۱۰بار میبینم که خاموش یا نه در حالی که خاموش کردن یا قفل در که نگید
سلام منم یه مشکلی دارم ک وسایلای اتاقمو نمیتونم نامرتب ببینم حتی چیز کوچیکی اگه جای همیشگیش نباشه فکرم پرت اون میشه و مدارم یادم میوفته و از کارام میمونماینم وسواس فکری عملیه درمانش چیه؟؟
خوش بحالت که مرتبی من وسواسم اینه که همه چیو. شلخته کنم به شدت اتاقم شلخته. و بی نظم ِ همه میگن که چقد شلخته ام نمی دونن وسواسه
آیا روش تحریک عمیق مغز در ایران وجود دارد؟
سلام من هم چند سالی است که در گیر این بیماری استم و درس خوندن برام سخت شود هم چیز مثل یک هزارتو شود باید هر کارو چند بار تکرار کنم همش ازجاهایی که دوست ندارم تصورمی کنم وهر چقدسعی میکنم فراموش کنم نمی شه (ولی یه درمان خوب توی این مدت به دست آوردم اگر کنار خونواده ورفیقات باشی وقتی برای فکرکردن نه داشته باشی هم یادمیره ویاسرگرم چیزی به شی که دوست داری ورزش بهترین راه است)
منم این مشکل رو دارم نمیدونم باید چیکار کنم
سلام دکتر من یه دخترم و ۱۹ سالمه متاسفانه من دچار وسواس فکری شدم و اصلا کنترل افکارم رو ندارم افکار منفی و مثبت فرقی نمیکنع مدام ذهنم درگیر مدام در حال فکر کردن گاهی وقتا قشنگ احساس میکنم ک مغزم داره از این همه فکر میترکه مخصوصا وقتیعصبی و ناراحتم و مغزم ب جزئیات خیلی اهمیت میده ب چیز هایی ک شاید کمتر کسی بهشون اهمیت بده واقعا دارم اذیت میشم گاهی وقتا خیلی گریه میکنم چون ناراحتم از اینکه نمیتونم تو کارهای روزمره ام تو درس خوندن که مهم ترین بخش زندگیمه تمرکز کنم واقعا نمیتونم افکارم رو کنترل کنم هر چیزی میاد تو سرم هر فکری! خیلی ام وسواس گرفتم مدام در حال چک کردنم! مدام در حال تکرار کردن!حتی برای انجام ی کار ساده ک مغزم میدونه ک اون سادست و ب راحتی انجامش میدم اما باز کلی بعش فکر میکنم وبا خودم تکرار میکنم ک باید چطوری انجامش بدم
مطالب درسی رو با یکی دوبار خوب میفهمم اما چون وسواس دارم دوباره مطالب رو میخونم گاهی وقتاهم ب یه چیزایی فکر میکنم که هیچ بنی بشری بهشون فکر نمی کنه …واقعا دیگه خسته شدم توروخدا ی راهی برای خوب شدنم بهم نشون بدید.
سلام دوست عزیز.چنین بیماریهایی بسیار در جامعهی امروز شایعه و به راحتی هم توسط متخصص قابل درمانه به شرطی که درمان رو به طور کامل انجام بدید.پیشنهاد میکنم از مشاورهی آنلاین با روانپزشک درمانکده استفاده کنی و با دادن شرح حال کامل ازشون کمک بگیری.مطمئن باش همه چی بهتر میشه
شاید باورش سخت باشه ولی واقعا خیلی تو این مورد شباهت داریم منم دقیقا عین توعم
نگران نباشید از یه جایی به بعد مثل من اینقدر بیخیال میشید که شیر گازم باز باشه منفجر بشی یا شیر اب که اب همه جارو بگیره یا چمیدونم بند کفش راستو محکم تر از چپ ببندیو راه بری از درست نکردنش زجر بکشی یا مثلا هرچی که هست مهم نیست بیخیالی بهتره بخدا یه چیزی از این درد خوبه که شب بعد اینکه هزار بار بالشتو تنظیم کردی و خیالت راحت شد همچی سرجاشه با خودت میگی این دنیا مگه چیه که اییینقدر باید مراقبش باشی بخدا اون موریانه ای که میاد تو قبر گوشتمون رو بخوره هیچوقت براش مهم نیست اومدنی شیر گازو قفل پنجره و در خونشو بسته یا نه
خودشناسی ث ایمان به خود و توانایی های خودت میتونی همه چی رو درمان کنی
منم دقیقا همینطوری ام متاسفانه و به شدت دارم اذیت یشم
رات۴تفتفافتفتعوتعافخت۴فازخ۷۴ولخخخ۵۸۵خلتحعح۸خلقحاحلثعخجا۷۴۸فت۸۲۷۳۲ت ستزخثبخا۳بتاتفت
سلام منم دقیقن همین بیماری دارم توروخدا کمکم کنید از همان کودکی این جوری بودم
من ۴۲ سالمه از ۱۵ سال پیش وسواسم شروع شد و در یکسال گذشته منو روانی کرده
سرم تهی از افکاره
دستم رو به هر چیز میزنم می شویم و معلق نگه میدارم تا به شیرراب برسم
در طهارت بسیار شک میکنم و نمازم قطع شده
روی فرش با دمپایی راه میرم و خونه کسی نمیرم چون احساس میکنم فرششون نجسه.
چندین بار اقدام به خودکشی ناموفق کردم و هنوز هم فکر میکنم
اازدواج نکردم و از ازدواج بشدت میترسم.
روانپزشک دارو داد بیشتر روانی شدم.
دوست عزیز مدیتیشن را امتحان کنید خیلی تاثیر خوبی به روح و روان داره منم مشکل روحی زیادی داشتم بعد از یک سال ترس و ها اظطراب و وسواس فکری ام خیلی کم شده
من ۳۳ سالمه دچار این مشکل شدم
مغازه دارم میخوام قفلش کنم ۶ تا قفل میزنم دزدگیر هم میزنم ۷۰۰ ۸۰۰ متر پیاده میام دوباره برمیگردم قفل هارو چک کنم،
یا ماشین و پارک کردم ۷۰۰ ۸۰۰ متر پیاده اومدم دوباره برمیگردم در ماشین و چک کنم ببینم قفل یا نه
اصن خسته شدم دست خودمم نیست
سر همین کارام خیلی تنها شدم
همش حس میکردم برای استرس زیاد نگو یه نوع مریضی
پیش روانشناس رفتن درست؟
یکم راهنماییم کنین ممنون میشم
سلام دوست عزیز سعی کن اینجور موقع یکی پیش باشه مثلن میخوای در ببندی اون باشه چند سری انجام بدی کسی کنار باشه درست میشه من خودمم اینجوری بودم بعد ادامه بدی یک عده سواستفاده میککند
میتونید توی یه کاغذ علامت بزنید تا جلوی چشمتون باشه تیک بزنید کنار هر کنار تا مطمئن باشید که انجامش دادین سلامت باشین
سلام وقت بخیر من خانم ۴۹ ساله ام چندساله موقع خرید و یا پختن غذا حتی انتخاب شغل دچار وسواس میشم و بقدری تصمیمم رو مدام تغییر میدم که اضطراب میگیرم و یا غذا بموقع آماده نمیشه ویا برای خیاطی کردن اینقدر مدل لباس رو تغییر میدم که دچار سردرگمی بدی میشم ودیگه از دوختش منصرف میشم بارها کلاسهای آموزشی مختلف شرکت کردم ولی موقع تصمیم و شروع بکار دچار تردید میشم که نکنه موفق نشم و از پس کاربرنیام و کار رو شروع نمیکنم نمیدونم آیا مشکل من درمان میشه ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
سلام وقت بخیر
من هم فکر کنم این بدبختی رو گرفتار شدم . شدیدا همه چیو چک میکنم مثلا در رو با کلید باز میکنم دستمو میزارم روی کلید مطمن میشم کلید رو دراوردم میدونم در اوردم باز نگاه میکنم . میام بالا استرس مییگرم که من در رو بستم کلید رو از کیفم نگاه میکنم .خیلییییی بد شدم قبلا اینجوری نبودم . جدیدا این جوری شدم مثلا وقنی دارم کار میکنم شغلم خیاطیه باید پاشم کل اتاقمو جارو دستمال کنم خیالم تخت بشه دورباره بیارم دوخت دوز کنم . مدام خودم خودمو چک میکنم . مثلا غذا میپزم ۱۰۰۰۰۰ بار چک میکنم . اصلا دارم دیوانه میشم . از بس چک نکردم یه کاریو یا یادم میره یا خراب میشه اصلا بساطی مثلا توی تاکسی ۱۰۰ بار چک میکنم ببینم پول راننده رو دادم و مجدد میپرسم کرایه دادم
میدونم دادم حساب کردم اگه نپرسم سر درد میگیرم نمیدونم چه بدبختی گرفتم
دوست عزیز مدیتیشن را امتحان کنید حتما خیلی تاثیر خوبی داره بعد از چند ماه مدیتیشن میبینید که تمام وسواس های فکری ات از بین رفته من خودمم هر کاری کردم نشد فقط با مدیتشین درمان کردم
سلام.روز خوش.
مدیتیشن چیه؟چه کارهایی جزو مدیتیشن میشه؟
سلام دوستان . من شدیدترین نوع وسواس رو داشتم از نظر خودم . از 18 ساعتی که بیدار بودم 17 ساعت تو تکرار وسواس و حل اون تصاویر تو ذهنم و عمل کردنم داشتم . اما فقط به خدا توکل کنید و شروع کنید ده دقیقه عمل نکردن به وسواس هاتون . با خودتون بگید اگه تا ده دقیقه دیگه اگه انجام ندادم و چیزیم نشد میرم جلو . خداروشکر من خوب شدم . شما هم امتحانش کنید . الان شروع کنید . نترسید و به خودتون اعتماد داشته باشید . التماس دعا
خیلی مواقع حتی با اینکه دیرم شده به اینکه دوتا وسیله چطوری کنار هم باشند و کج نباشند گیر میدم وقتی کلید میخام بذارم تو کیفم تو ذهنم میگم چندباار که کلید گذاشتم و هی نگاهش میکنم که مطمن شم یا موقع خرید کردن مغزم گیر میکنه حتی خرید نون انتخاب سختم میشه مضطرب میشم موارد زیاده نمیدونمocd هست یانه؟وقتی چیزی اسمی از قدیم یادم نمیاد کلافه میشم انقدررر فکر میکنم که یادم بیاد
وسواس فکری عملی دارم خراب دوروز تمام در حمام گیر میکنم نمیتونم بچمو حمام ودسشویی ببرم زندگیم داره از هم میپاشه
توروخدا با یه روانپزشک صحبت کن حتمااااا خیلی کمکت میکنه به زندگی عادی برگردی
دوست عزیز مدیتیشن حتما کنید خیلی تاثیر خوبی داره
سلام وقت بخیر ؛ من چند سالی هست که میدونم این بیماری رو دارم اما بیشتر به صورت منتالی هستش.. یعنی مدام فکرم درگیره که الان این حرکت یعنی چی این کار یعنی چی و کلا وسواس فکری با خرج میدم درمورد هرگونه مسئله ای… در رفتارمم روی صداهای بلند و کثیفی لباسهام به شدت حساسم به طوری که میتونم بجای شستن اون لباس اونو به کل بندازم دور… میخواستم بدونم هنوز هم امیدی هست برای درمان؟
سلام به این میگن وسواس تمیزی شما یکبار مثلا دستتو بشور بعد دستتو نگاه کن و اگه تمیزه شیره اب رو ببند و سریع از دستشویی یا اشپزخونه بیرون بیا. همین که یک بار شستی کافیه با ذهنت دعوا کن و ساکتش کن. کاری کن که مغزت از تو دستور بگیره نه اینکه اون بتو بگه دوباره دستتو بشور.
حالا لباس یا دست فرقی نداره
چندبار تمرین کنی عادت میکنی و دیگه واست عادی میشه.
موفق باشی
سلام
وقت بخیر
من بشدت به صدا حساسیت نشون میدم
مخصوصا اگه منبع صدا تکراری باشه
حتی اگه صدا ضعیف باشه روی اون تمرکز میکنم و برام آزاردهنده میشه
آیا این اختلال به وسواس ارتباطی داره؟
وای این دقیقا منم! هرچقدر بین نظرات خوندم کسی درباره صدایی که منبعش تکراری باشه چیزی نگفته بود. میشه درباره اش بیشتر توضیح بدین؟
اختلال هست اختلال صدابیزاری . تو گوگل سرچ کن
اختلال صدابیزاری هست
منم همینطوریم!
سلام خسته نباشید. آقایی هستم 30 ساله من حدود چند ماهی هست که دچار وسواس فکری عملی شدم. به طوری که مدام به خودم به صورت مکرر آسیب میزنم.مثلا وقتی به خودم آسیب زدم میگم دیگه اینکار رو انجام نمیدم یا میگم فردا انجام میدم تا آروم بشم ولی چند دقیقه بعد همین جوری میشم باز… به طوری که یکبار سر سفره شام سه بار رفتم و به خودم آسیب زدم. تورو خدا بگید چیکار کنم.
نفس عمیق بکش موقع آسیب
این علائم مازوخیسمه… فکر نمیکنم به ocd ربطی داشته باشه…
توروخدا با یه روانپزشک صحبت کن حتمااااا خیلی کمکت میکنه به زندگی عادی برگردی
سلام حدودا دو ساله که فکر میکنم درگیر OCD شدم، افکار و اعمال وسواسی و بیهوده مثلا فکر یه کار بیهوده میاد تو سرم و استرس میگیرم و انجامش میدم ولی میدونم که این کار فایده ای نداره و بیهوده هست و از اینکه چرا نمیتونم مغزمو کنترل کنم احساس ضعیف بودن میکنم. گاهی اوقات خیلی خوبم گاهی نه تا الان به پزشکی مراجعه نکردم و حتی با اعضای خونواده هم در این مورد صحبتی نداشتم.
نمونه هایی از اعمال وسواسی: مثلا باید تیشرت ساده بپوشم و هیچ طرحی روش نباشه در صورتی که دوست دارم تیشرت های دیگه ای هم بپوشم و در مورد لباس های دیگه هم به همین شکل.
یا مثلا مدام اکانت های شبکه های اجتماعی خودمو پاک میکنم و یه مدت میگذره دوباره نصب میکنم اصلا این کارها چه معنی میده به کسی بگی میخنده به آدم چطور میتونم اونی باشم که میخوام و مغزم تک پردازشی بشه؟ یعنی اگه یه چیزیو دوست داره، خوب داشته باشدش و هی دیگه بهش گیر نده؟ مدام به این فکر میکنم که اگه این مشکلات رو نداشتم چقدر میتونستم تو همه ی زمینه ها پیشرفت کنم.
سلام ، امیداروم حالت خوب باشه، من کسی هستم که کاملا میتونم درکت کنم منم دقیق همین مشکلاتی که داری و داشتم خانوادم اجازه ی اینکه برم پیش روان پیزشک و بهم نمیدان به خاطر افکار و عقاید بیهوده شون ولی با جنگ و دعوا بالاخره راضی شون کردم چون واقعا داشتم آسیب میدیدم رفتم پیش پزشک خیلی کمکم کرد داشتم کاملا درمان میشدم ولی خانوادم دیگه اجازه ندادن برم پیشش نزدیک ۷ سال بود که دیگه از اون اختلال تو من خبری نبود ولی بعد از ۷ سال بعضی وقتا ظهور میکنن ولی سعی میکنم بهشون بها ندم حرفم اینکه یه روانپزشک خیلی میتونه کمکت کنه و اینکه اگه رفتی حتما دوره درمانت و تموم کن و وسطش ولش نکن
سلام دكتر وقت بخير
من وسواس شديد دارم اما نه از نوع شستشو يا چك كردن كارهاى روزمره بلكه از نوع تصورات جنسى خيلى شديد و وسواس فكرى شديد مثل افكار بيهوده و خطرناك و تكرار اعمالى كه منجر به آسيب رساندن به جسمم ميشه مثل كندن پوست ، جويدن لبها ، كندن ابرو و مژه ، جويدن ناخن ها ، تكرار گوش دادن به يك موزيك ، بو كردن بوهاى گند و بدبو با تكرار و زخم كردن بدن و كندن جوش و زخمها يا خواندن يك صفحه كتاب به دفعات و گير كردن روى جمله هاى خوانده شده و …
درمان دارويى كه بارها انجام دادم اما جواب نگرفتم گاهى اوقات حتى بى قرارى و تشويش منو بيشتر و بيشتر هم كرده !
در حال حاضر درمان دارويى كه تا حدودى قابل تسكين بوده اين تركيب دارويست
فلووكسامين ١٠٠ ، كلوميپرامين ٢٥ ، پيموزايد ٤ ، لاموتريژن ١٠٠
و كلام آخر اينكه پزشك بنده آخرين تشخيصى از وسواس جبرى من دادن اين بوده كه با افسردگى دو قطبى همراه است و بايد در تركيب داروها دقت كرد تا دچار آژيتاسيون و بى قرارى نشوم …
خواهش ميكنم شما هم منو راهنمايى كنيد من جوونم اما چند ساله از همه كارام افتادم و قفل شدم و از پس اين بيمارى بر نيومدم !!
لطفا كمكم كنيد
آرزوی بهترینا رو دارم برات، منم یکی مثل شمام اما خب نه تا این حد… خودتو هیچوقت مقصر ندون این چیزی نیست که خودت انتخابش کرده باشی همینکه با این شرایط ادامه دادی نشون میده چقدر قوی هستی♡
سلام امین جان.
بابت ابتلاتون به وسواس واقعا متاسفم. امیدوارم که زودتر سلامتی و حال خوب بهتون برگرده.
خیلی خوبه که تحت درمان هستید و خوبتر اینکه تمایل دارید در مورد درمان بیماریتون بیشتر اطلاعات داشته باشید. این واقعا مسالۀ مهمیه.
پیشنهاد من به شما مطالعه و ادامه دادن برنامۀ درمانیتون هست.
برای مطالعۀ موضوعی که فرمودید، این متن با موضوع «علائم، علل و درمان اختلال دو قطبی» امیدوارم براتون مقدمۀ خوبی باشه.
برای درمان هم جدای پزشکی که مراجعه میکنید، میتونید از روانپزشکان یا روانشناسان درمانکده، مشاوره دریافت کنید.
لینک مشاورۀ آنلاین با دهها متخصص روانپزشک درمانکده و همینطور لینک مشاورۀ آنلاین روانشناسی با ده ها
تمام کارشناسان روانشناسی در درمانکده خدمت شما.
با آرزوی حال خوب برای شما
سلام شوهر منم اینجور بود
شما باید بیمارستان بستری شی و بعد از مرخص شدن تحت نظر پزشک قرار بگیری
در پاسخ به بنده خدایی که چن تا کامنت پایین تر درباره خود کشی صحبت کرده بود
باید بگم که هیچ کس با خود کشی به آرامش نمیرسه ،بلکه بر عکس عذاب و ناراحتی جهنم و گناه خودکشی تو اون دنیا با ناراحتی این دنیا اصلا قابل مقایسه نیست .
پس هممون به رحمت خدا امیدوار باشیم و از دکترا کمک بگیریم
منم همینطوریم!آیا ocd عه؟
سلام
من احساس میکنم دچار این اختلال شدم چون هر وقت بیکار میشم یا دغدغه ای برام پیش میاد ناخوداگاه پوستمو دستکاری میکنم«بیشتر صورت و بازو» و با وجود اینکه پوستم خیلی خوب بود الآن کلی جوش و زخم رو پوستمه ،بنظر خودم با بعضی تمرین ها میتونم خوب شم «این اختلال رو از بین ببرم »اما نمیدونم چه تمرینی باید بکنم
لطفا بهم بگید چه کاری انجام بدم
سلام
من در کودکی به شکل وحشتناک افراطی از شماره ی یک تا چهار میشمردم و
مثلاً هر دفعه ده بار اینکارو میکردم و اعتقادم هم بر این بود که من سه نفر از اعضای خانواده رو خیلی دوست داشتم و همیشه ترس از دست دادنشون رو داشتم و میترسیدم که اگر یکیشون رو از دست بدم دیگه نمیتونم زندگی رو ادامه بدم و طاقت ندارم زندگی رو تحمل کنم
و بخاطر همین تا چهار میشمردم یعنی اینکه من و اون سه عزیزی که برام خیلی مهم بودن (که البته الان یکیشون رو دیگه از دست دادم و البته خیلی سخت تونستم به زندگی برگردم و با این موضوع کنار بیام) فکر میکردم تا چهار که میشمرم یعنی من و اون سه نفر که در مجموع میشدیم چهار نمیمیریم. و هر وقت که زمان این رسید که یکی از این ها بخواد بمیره، همون لحظه هر چهارتامون باهم بمیریم که من یک لحظه هم بدون اون ها شدن رو تجربه نکنم حتی برای لحظه ای.
و همچنین عدد یک تا سه رو که میشمردم باید حتماً اخم میکردم و با ناراحتی یک دو سه رو میگفتم و چهار رو با لبخند میگفتم
که یعنی از اینکه اون سه تا بخوان بمیرن ناراحت و عصبانی هستم ولی از چهار که دوست داشتم چهارتامون باهم بمیریم، خوشحال و راضی بودم
برا همین هم میگم هر دفعه چند بار تکرار میکردم
چون هی میترسیدم نکنه درست موقع یک تا سه شمردن اخم نکرده باشم و موقع گفتن چهار به موقع لبخند نزده باشم.
بخاطر همین هر دفعه این کار رو باید چند بار انجام میدادم
و در طول شبانه روز به تعداد خیلی خیلی زیادی حس میکردم باید اینکار رو بکنم و هر دفعه هم چند بار
در حدی زیاد انجام میدادم که خودم کلافه شده بودم ولی میترسیدم اینکارو نکنم و یکی از اینها بمیرن
مثلاً هر وقت مهمون داشتیم خیلی سخت بود
چون باید هی جوری اینکارو میکردم که کسی متوجه نشه و مسخرم کنه
یک بار سر سفره غذا پسر عمم که هم سنم بود گفت چرا همیشه موقع غذا خوردن هی صورتت رو اینجوری میکنی؟ و هی یه چیزی زیر لب میگی؟ الکی بش گفتم وقتی میخوام هر لقمه رو بخورم لعنت بر شیطان میگم و بسم الله میگم
گفت خب صورتت رو چرا تغییر میدی؟
گفتم لعنت بر شیطان رو با اخم میگم و بسم الله رو با لبخند که یعنی از بسم الله راضی هستم ولی از شیطان بدم میاد.
هر چند همینم خیلی مسخره است ولی باز بهتر بود تا اینکه بگم واقعیت چیه
البته خداروشکر جوری ازم پرسید و بش گفتم که کس دیگه ای حرفامون رو نشنید
ولی واقعا خودم هم کلافه بودم
هر قاشق رو میخواستم بذارم تو دهنم اول باید حتماً اینکارو انجام میدادم و جوری که کسی نفهمه مسخرم کنه
باز تو بازی کردن مدام همینکار میکردم
تو فیلم و برنامه کودک دیدن مرتب همین کار میکردم
تو فوتبال بازی کردن باید حتماً حداقل هر از دو سه دقیقه یک بار اینکارو میکردم
که البته به دو سه دقیقه هم نمیرسید و کمتر از یک دقیقه بعد باید همینکارو میکردم
و تو مدرسه وقتی معلم درس ازم می پرسه باید جوری که متوجه نشه هی اینکارو میکردم
خیلی سخت بود
اگر هر جا عدد ۳ میدیدم باید سریع اینکارو میکردم و خودمو زود به عدد چهار میرسوندم و در ضمن باید بجای اون عدد سه که به چشمم خورده بود حتماً سریع یه عدد چهار به بالا پیدا میکردم و به اون نگاه میکردم که بهترین حالت این بود که یه عدد چهار پیدا کنم و به چهار نگاه کنم
خلاصه خیلی ماجرا بیشتر از این بود که الان گفتم و خیلی آزار دهنده بود
وقتی مادربزرگم فوت کرد دیگه این عادتم ترک شد
البته ترک نشده
درواقع عوض شده با یه چیز دیگه
چون الان تعدادمون شده سه نفر
یعنی من و پدر مادرم
و الان یه عادت دیگه رو جایگزین اون عادت کردم
ولی خیلی دارم زجر میکشم
الان ۳۴ سالم هست و این مشکل رو دارم
از کودکی یعنی حدود هفت هشت سالگی تا الان اینجوری هستم و خیلی سخته
توروخدا کمکم کنید
بخاطر اینکه خیلی مسخره به نظر میاد روم نمیشد هیچوقت به هیچکس بگم
چون فکر نمیکردم این یک بیماری شناخته شده باشه
فکر میکردم من مشکل دارم و این کارهارو میکنم و …
فکر کنید این همه سال
بخدا خیلی سخته
خیلی زجر آور هست
اگر میتونید بگید من چه خاکی میتونم به سرم کنم؟
یه سوال دیگه هم داشتم
ببخشید ولی اگر شما پزشک هستید، میخواستم بدونم کسی که با گاز گرفتگی مرده،
یعنی شیر گاز مثلا شب باز بوده تا صبح
آیا همینجور در حالت خواب یکدفعه آدم میمیره؟
منظورم اینه که اصلاً متوجه نمیشی که داری میمیری؟
یعنی میخوام بفهمم اون کسی که اینجوری مرده
زجر کشیده و مرده یا اینکه بدون هیچ زجری مرگ اتفاق میفته؟ و یعنی اصلاً هیچ دردی و چیزی تجربه نمیکنه؟
توروخدا جواب سوالم رو زود بدید
من چیکار کنم برای مشکلم؟
آیا واقعاً امکان خوب شدن وجود داره یا نه؟
چرا جواب منو نمیدید
الان فکر کنم یک هفته است مشکلمو به صورت خیلی خلاصه و ناقص گفتم
میگم ناقص چون مشکلاتم خیلی بیشتر از این هست که گفتم
روزی چند بار میام نگاه میکنم میبینم هنوز زیر پیامم نوشته سوال شما در حال بررسی هست
خودم کم مسایلی دارم که وقتم رو میگیره
حالا باید روزی ۴۰ بار هم بیام ببینم لطف کردید یه جوابی بم بدید یا نه؟
توروخدا بگید چیکار کنم؟
میگم تو ایران مثل کشور های دیگه نیست که بشه بریم بیمارستان درخواست بدیم، دکتر ها یه آمپولی دارویی چیزی بدن که خودمون خودخواسته زیر نظر پزشک زندگیمون رو به پایان برسونیم؟
چندتا کلیپ دیدم بعضی کشور ها اینکارو میکنن.
خدایی خیلی خوبه
کاش کشور ماهم به این بلوغ و آگاهی برسن که هر کسی میخواد با تصمیم خودش زندگیشو تمام کنه، بیاد بیمارستان اینکارو براش انجام بدن
واقعاً خیلی کار انسانی و خوبی هست.
چون خود آدم خیلی سخته بخواد خودشو بکشه
بعد هم نمیدونی چه راهی رو انتخاب کنی.
من همینجور تو زندگیم نمیتونم تصمیم بگیرم
حتی میخوام یه چی برا خودم بخرم یا با کسی میرم که بگه چی بردارم یا به خود مغازه دار میگم به نظر شما کدوم رو بردارم؟
خب من که اینقدر انتخاب کردن برام سخته،
فکر کن خودم بخوام تصمیم بگیرم از چه راهی خودکشی کنم؟ هزار تا فکر میاد تو سرم
میدونم آخرش هم بدترین راه رو انتخاب میکنم
ولی فکر کنم گاز از همه بهتر باشه
فکر نکنم اذیت بشم خیلی
تازه صادق هدایت هم آخر بین این همه خودکشی هایی که انجام داد، آخرش از طریق گاز گرفتگی خودشو کشت.
ولی تو فیلم پری هم خسرو شکیبایی خیلی باحال خودکشی کرد
خیلی خوشم اومد
قشنگ کلبه رو آتیش زد و رفت وسط اتاق رو تخت دراز کشید و چشم بند زد و راحت گرفت خوابید تا آتیش به خودش برسه
این خیلی قشنگ بود ولی من طاقت زجر کشیدن ندارم
در مجموع خیلی ضعیف هستم
عرضه هیچ کاری رو ندارم
فکر کنم همون گاز گرفتگی از همه بهتره.
میگم قرص برنج چطوره؟
با اونم آدم میتونه راحت بخوابه و چیزی متوجه نشه یا زجر میکشه تا بمیره؟
توروقرآن زودتر جوابمو بدید
سلام
شما حتما باید دارو درمانی و روان درمانی بشی برو یه روانپزشک حتما کمکت میکنه
داش گلم خودکشی تو مرام طبیعتی که ازش زاده شدیم نیست تو باید تا آخرین لحظه ی زندگیت سودمند باشی و مطمئن باش خوب میشی:)
سلام اميدوارم حالتون بهتر از اين متنى باشه كه اينجا نوشتين،من بهتون پيشنهاد ميكنم چند جلسه مشاوره از خانم دنيا گرايلي كه آنلاين هستن و با ويس مشكلتون رو مطرح ميكنين مشكلات خيلي عميق و ريشه اي يررسي ميشه و با يه سري تمارين مشكلتون از بين ميرن لطفا خواهشا بريد سايت دنيا گرايلى عضو بشيد بعد وقت كوچينگ بگيريد ازشون
این حرفا ، خودکشی اینا چیه عزیزم ، یه سر حتماااا برو روانپزشک خیلییییی کمکت میکنه ، جوری که قشنگ به زندگی عادیت برمیگردی، توروخدا حرف خودکشی رو هم نزن
سلام امیدوارم دست به همچین کاری نزده باشید
با سیلوسایبین تمام وسواس های فکری من تموم شدن حتی ضعف اعصاب و افسردگی
به عنوان درمان بری سراغش حتما جواب میگیری
سلام
مشکل اصلی بیماریت نیست مشکل در اصل طرز نگاهت به این بیماری است هرگاه به این رفتار های خود به دید متفاوتی نگاه کنی و بگی که این رفتار های من طبیعی است اونوقته که بیماریت کم کم خودش کمرنگ میشه
هیچوقت به این رفتار های خود به چشم بیماری نگاه نکن و این رفتار ها خیلی طبیعی است بذار این رفتار ها بشکل طبیعی خود عبور کنند
و در مورد خودکشی باید بگم مگه به سرطان مبتلا شدی که اینقد به این چیزا فکر میکنی ؟؟؟
هیچی نیست بابا تو خودت بزرگش کردی
برای راحتی خودت یه ذکری هست اونو همیشه با آرامش با خودت تکرار کن
سبحان الله الحمدالله لا الا آله الله و الله اکبر و لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
صد بار قبل از خواب با خودت این ذکرو تکرار کن
نه بخاطر اینکه بیمار استی نه تو بیمار نیستی این ذکرو فقط بخاطر تغییر طرز فکرت نسبت به رفتار هات بخون
چون مشکل اصلی طرز فکرته نه رفتارات
آیا مگه کسی که مثل من به سرطان مبتلا شده باید به خودکشی فکر کنه ؟؟
برادرمن چرا پیش روانپزشک نمیری .؟به خدا توکل کن روانپزشک خیلی کمک میکنه
چرا بعضیا فکر میکنن با خود کشی راحت میشن؟ . باخودکشی مجبوری تو اون دنیا عذابی رو تحمل کنی که مقایسه ش با ناراحتی الانت خیلی مسخره ست.برنامه زندگی پس از زندگی یو ندیدی تا حالا؟ افرادی که خودکشی کرده بودن واز مرگ نجات یافته بودن از عذابای اون دنیا شون میگفتن .
با خودکشی نه تنها راحت نمیشی بلکه آخرتی سراسر درد و رنج وعذابو برای خودت رقم میزنی. این ناراحتی هام که الان مردم تمام جهان باهاش درگیرن واز روانپزشکا و روان درمانگرا وصد البته در کنارش امید به خدا کمک میگیرن.
منم دقیقا مثل شما به خودم میگم کسی منو درک نمیکنه و به کسی بگم میگن روانی مسله کوچیکی هست و خنده دار ولی منو کسی درک نمیکنه و خیلی تو فکر میرم و از فکر روانی شدم
سلام
منم دقیقا مشکلم مثل مشکل توعه جوری که موقع خوندن این متنی ک نوشتی موهای تنم سیخ شد از شباهتت با مشکل من
از این ک تا ۳ میشماری و ۴ رو با لبخند میگی دقیقاا درک کردم چی میگی
حالا برای من ۱ تا ۴ نبود چیزای دیگه بود
دنبال درمان بودم تا وقتی که همین کامنتتو خوندم و فهمیدم که به این عادت های مغزم اعتماد نکنم ب این اگه بخاد اتفاق خوب یا بدی بیوفته میوفته و به این حرکات غیر عادی و عادت های غیر عادی کاری نداره
منم فکر میکردم فقط منم که این مشکلو دارم
اینو بدون همه چیز دست خودته و بدون دارو و پزشکم میشه این مشکلو حل کرد (برای شخص من اینجوری بود)امیدوارم برای توام همینجوری باشه خلاصه این کامنتت منو نجات داد واقعا
خودکشی از چاله درامدن وافتادن توی چاهه .گناه بزرگ ونابخشودنیه .اگه کمی فکر کنی میبینی که ارزششونداره برای خلاص شدن از بیماری که داری با خود کشی تا ابد مجبوری تو اون دنیا زجر بکشی ، دیگه حتی به این کار ابلهانه خود کشی فکر هم نمیکنی
پس دکتر و رواشناس وروان درمانگر چیکارن .؟برای کمک به من و شمان دیگه
پاسخ به مهران
مهران عزیز که زیر این پست کامنت گذاشتی
.با خودکشی هیچ کس به راحتی و آرامش نمیرسه.تنها چیزی که بهش میرسه جهنم ورنج ابدیه ،،،،
تازه شدید من!
سلام آقای دکتر وقت بخیر ببخشید من شدیدا احساس خوشبختی دارم هیچ مشکلی رو هیچ جا نمی بینم هر کس هم گوشزد میکنه که من هم مشکلاتی دارم رو جدی نمی گیرم همه فک می کنن من دیوانه ام و به من میگن مشاوره برم منتظرتون چکار کنم ممنون
سلام من بارها دچار مشکل وسواس فکری 1جمع کردن اشغال 2متوجه منظور حرف دیگران که به ذهنم نمیماند 3فحاشی کردن که بارها گفتم از سرم بندازم 4وسواس پیدا کردن امانتی در منزل این مشکلات با چه روشی میتوان برطرف کردن هرچه زودتر بهم خبر بدین
سلام ، ببخشید من یه پسر نوجوون دارم کلاس نهم تازگیها رفتارهایی توش میبینم گاهی با خودش حرف میزنه ، یا کاری رو چندبار تکرار میکنه در ضمن نسبت به شستشو خودش تو دسشویی خیلی حساسیت نشون میده ولی نگرانیم برای رفتارهاشه که مدام تکرار میکنه ازش میپرسم چرا اینکار رو میکنی میگه مغزم بهم دستور میده اینکار رو دوباره انجام بدم و یا زیر لب جمله ای رو تکرار کنم ، حالا نمیدونم باید چکار کنم ، تک فرزنده و درسشم بسیار خوبه ،گاهی میگه حوصلم که سر میره بیشتر مغزم دستور میده
سلام پسر منم این مشکلات و داره
راه حل چیه؟
با یه روانپزشک صحبت کنید حتمااااا خیلی کمک میکنه به زندگی عادی برگردی
با یه روانپزشک صحبت کن حتمااااا خیلی کمک میکنه به زندگی عادی برگردی
سلام مهتاب جان، وقت شما هم بخیر
مرسی که از احساستون واسمون گفتید.
از اونجایی که عقاید هر فرد متفاوته، لزوما به معنی درست یا غلط بودن اون عقیده نیست که ما حتما باید اونها رو تایید یا رد کنیم. پس این رو در نظر داشته باشید و دست از سرزنش خودتون بردارید. اما اگر حس میکنید که خوشبینی بیش از حد معمول دارید که ممکنه زندگی و روابط شما رو به نحوی به خطر بندازه، توصیه میکنم که با یک متخصص متبحر صحبت کنید.
در صورتی که ترجیح میدین مشاوره آنلاین دریافت کنید، میتونید از طریق درمانکده، مشاوره آنلاین با کارشناسان روانشناس و یا مشاورۀ آنلاین با متخصص روانپزشک داشته باشید. البته که اگر ساکن یکی از شهرهای شیراز، مشهد، اصفهان و یا تهران هستین، امکان نوبتگیری آنلاین مطب پزشک هم وجود داره.
سالم باشید.
درود
من همیشه یهکاری روانجام میدم مثل درس کردنخورش مرتب چک میکنم ازاول چیزهایی رو کهداخلش ریختم و اول چه چیز روریختم
و رختخواب مرتبمیکنم چک میکنم درپایان که چجوری مرتب کردم اول باش بعد روتختی قبلش پتو
یا ابو از تصفیه تو قابلمه میریزم ولی بعدش شک میکنم که مطمئن شم وقع از تصفیه ریختم یانه و فکر میکنم بهش مشکل من چی هست
درود مینا جان
از اینکه به ما اعتماد کردین و مارو در جریان احساستون گذاشتین، ازتون ممنونیم.
این روزا به خاطر مشغلههای فکریای که هممون داریم، چنین مواردی رو که شما ازش حرف زدین، ممکنه باهاش مواجه بشیم. بنابراین نمیشه اینقدر زود نتیجهگیری کرد که این موضوع مربوط به اختلال وسواس میشه. اما خب اگر به حدی زیاد شد که خودتون حس کردین که تو کارهای روزمرتون داره مشکل ایجاد میکنه، توصیه میکنم که با یک متخصص در میون بذارین. اگر نیاز به دریافت مشاوره آنلاین داشتین، پیشنهاد میکنم که از مشاوران روانشناس و متخصصان روانپزشک در درمانکده کمک بگیرین.
سالم باشید.
سلام خسته نباشید من 23 سالمه و مدت 6 ماهه نامزد کردم همسرمو خیلی دوست دارم همینطور همسرم هم منو خیلی دوست داره ولی متاسفانه هرروز دعوا و جنگ هست بینمون با کلی تحقیق و با اجبار بنده همسرم طی یک جلسه به روانشناسی خانواده طبق حرف های پزشک ادامه زندگی بنده با همسرم اشتباه هست دلیل هم اختلاف طبقات شخصیتی هست طی مطالعات زیاد متوجه شدم همسرم بیماریOCDP هست و اصلا تویه این 6 ماه نتونستم بااین اخلاقش کنار بیام 20 روز بعد عروسیمونه و همه چی حتی مهمونای عروسی رو هم دعوت کردیم میخواستم ازتون کمک بخوام بدون اینکه مشاور بریم راه حلی برای نجات زندگیمون هست یا نه میترسم بااین رول پیش بریم تویه کوتاه ترین زمان از همجدا بشیم همسرم اصلا قبول نمیکنه پیش مشاور بره و کل مشکلات رو در من میبینه اینم بگم من قبلا یه ازدواج ناموفق درزمان نامزدی داشتم اونم در سن کودکی الان نمیخوام مجدد این اتفاق بیفته و سعی دارم درستش کنم ایا راه حلی میتونین برام بگین؟ ممنون میشم کمکم کنید
سلام النازجان
از شما ممنونیم که این موضوع رو با ما درمیون گذاشتین.
سادهترین و مؤثرترین راه حل واسه رفع این مشکل، گفتوگو هست. ساعاتی رو در طول روز به صحبت در مورد موضوعاتی که باعث ایجاد تنش بین شما و همسرتون میشه، اختصاص بدین. اگر با گفتوگو این مشکل برطرف نشد و همسرتون هم همچنان با مراجعه به متخصص مخالفت کردن، توصیه میکنم برای آگاهی از چگونگی رفتار با همسرتون، مقالات و یا کتابهای مرتبط رو مطالعه کنید و یا خود شما به یک مشاور آنلاین روانشناس باتجربه در درمانکده مراجعه کنید.
برایتان بهترین آرزوها را در این سفر مشترک داریم.
راستش من همه چیز تو ذهنم بهم ریختس،مدام اضطراب دارم درباره کارایی که انجام دادم و یا انجام ندادم که درسته یا غلطه و مدام تمام کارهایی که انجام دادم یا ندادم یا هرچیزی تو ذهنم همش میچرخه و انگاری این افکار مثل سیم هندزفری توهم گره خوردن باعث میشه بخوام مغزمو بکنمم بندازم اونور و حتی چند وقتیم هست که مثل قبل درس خوندنم یا رِوال کارهام و کلاسام مثل قبل نیست و مثل قبل نمیتونم تمرکز کنم و خیلی منو اذیت میکنه،انگار همه چیز تو ذهنم بهم ریختس و من نمیتونم کنترلش کنم،سعی میکنم کنترلش کنم ولی وقتی نمیتونم کنترلش کنم باعث میشه همهجیز بدتر بشه…انقدر پیچیدس و نمیشه توصیفش کرد که خودم حس میکنم ocd هستش،همینطوره؟؟؟درسته یا من اشتباه حس میکنم
درسته OCDهستش
اما تنها راه خلاص ازش باید ترسو تو وجودتون بکشین همین
سلام
خوبین؟
ازدواج کردین بالاخره؟
زندگیتون عین داستان زندگیمنه با این تفاوت که من ۵ سال از ازدواجم گذشته و جبران اشتباهاتم یجورایی غیرممکنه..
بهتره همگی درباره درمان با سایکودلیک ها تحقیق کنید
سلام من قبلا با یه نفر رابطه داشتم ولی کات کردیم الان مدام بهش فکر میکنم بعد گذشت هفت هشت ماه یا هرکاری که تو گذشته کردم و هرکاری که میکنم بعدش میشینم فکر میکنم چرا اینکارو کردم چرا اونکارو نکردم و بیشتر از همه نقطه ضعفام یا کارای اشتباهم جلو چشم میاد واقعا اعصابم بهم میریزه انگار کنترل رو ذهنم ندارم اگر یه لحظه بیکار باشم باز فکرم میره سراغ گذشته یا کارایی ک قبلا انجامددادم و مدام بهش فکر میکنم اینا وسواس فکری عملیه؟؟یا یه چیز دیگه؟؟
مشکل حرمت نفس داری احیانا،من که این بود مشکلم،دقیقا شرایط شمارو داشتم
تا میتونی دربارش بخون
سلام محدیه جان
مرسی که درمانکده رو واسه سؤالت انتخاب کردی.
واسه این دورانی که شما داری سپری میکنی، طبیعیه که خاطرات و رفتارهایی که پارتنر شما و خودتون داشتین، تو ذهنتون مرور بشه. پس این یک بیماری یا اختلال محسوب نمیشه، بلکه جزئی از پروسه بیرون اومدن از یک رابطه عاطفی هست. برای رفع این مشکل، سعی کنید که افکارتون رو روی یه کاغذ بیارین. این به تخلیه ذهن شما از افکار مزاحم کمک میکنه. قدم بعدی اینه که سعی کنید از سرزنش خودتون دست بردارید و به جای اون به این رابطه، به دید یک تجربه نگاه کنید. این به شما کمک میکنه که انتخاب بعدی خودتون رو آگاهانهتر انجام بدین.
اگر به هر نحوی موفق به کنار اومدن با این شرایط نشدین، پیشنهاد میکنم که از یکی از مشاوران روانشناسی و یا مشاوران روانپزشکی درمانکده، کمک بگیرید.
سالم باشید.
²ث
منم همینم ظماره تو میدی با هم حرف بزنیم
سلام وقت بخیر ممنونمیشمجواب بدید
چند ماه پیش فردی در ذهنمصحبت میکرد و منو به گذشتها و خاطرات بد میبرد من ب ی جا زل میزدن و اشک میرختم اما تو ذهنم باهاش دعوا میکردم
اوایل خیلی کم صحبت میکرد الان خیلی خیلی حرف میزنه جوری ک داره روانیممیکنه
الان خیلی خیلی کم شده و کم میاد اما سرگیجه دارم الانا وقتی عصبی میشم حس میکنم بدنم خارش داره یا جانوری داره رو بدنم حرکت میکنه بنظر شما من دچار این مریضی شدم ؟
اسکیزوفرنی
سلام سودا جان
مرسی که درمانکده رو واسه جواب سوالت انتخاب کردی.
با توجه به شرح حال مختصری که واسمون گفتین، تشخیص اینکه آیا شما به بیماری خاصی مبتلا هستین یا نه، به عهده یک روانشناس و یا متخصص روانپزشک هست. از این طریق شما احساسات و مشکلاتی رو که در زندگی باهاش دستوپنجه نرم میکنید رو به راحتی با یک مشاوره و یا متخصص باتجربه درمیون میذارین. این به شما کمک میکنه تا تشخیص به درستی انجام بشه.
سلامت باشید.
سلام اقای دکتر لطفا جواب منو بدید
من چند وقته روی همهی چیز ها تمرکزمو به کلی از دست دادم نمیتونم با هم سن های خودم ارتباط برقرار کنم حرکاتم شبیه یک فرد روانیه ولی من روانی نیستم دکتر لطفا به من کمک کنید بخدا یه معضل بزرگ برام ایجاد شده اعتماد به نفس ندارم نمیتونم جوری صخبت کنم که فرد مقابلم تحت تاثیر حرفام قرار بگیره
سلام پارسا جان،
ازت ممنونیم که از احساست واسمون گفتی.
اینکه چرا شما نمیتونید با دوستای همسن خودتون ارتباط برقرار کنید، میتونه دلایل مختلفی داشته باشه که نیاز به بررسی عمیق داره. اما قبل از اینکه خودتون رو قضاوت کنید، توصیه می کنیم از کمکهای یکی از مشاوران روانشناس و یا متخصصان روانپزشک در درمانکده استفاده کنید.
سالم باشید.
سلام آقای دکتر من دخترم بیست ساله با تایپ شخصیتی infp ، خیلی عذر میخوام من همیشه یه سری افکار توی سرمه که ولم نمیکنن و دارن دیوونم میکنن، توی طول روز بارها به این فکر میکنم که اگه پدر و مادرمو از دست بدم چه بلایی سرم میاد یا مثلا به این فکر میکنم که اگه یه روز یه بیماری لاعلاج بگیرم چی؟ همش احساس ترس دارم و توی ذهنم فقط افکار منفی پرسه میزنه، از گذر زمان متنفرم چون قراره خودم و تمام اعضای خانوادم پیر بشیم و یا از دستشون بدم و این یعنی تنفر از هر روز زندگیم…این افکار لعنتی دارن داغونم میکنن هیچ چیزی دیگه خوشحالم نمیکنه، یا مثلا توی گذشته دوستهایی داشتم که دیگه باهاشون در ارتباط نیستم هر روز چندین بار ذهنم اونا رو به یادم میاره و ناراحتم میکنه یا حتی اشتباهی که توی گذشته داشتم همش یادم میاد و خودمو سرزنش میکنم…نمیدونم بیماریم چیه؟ وسواس فکریه؟ همش حس میکنم کل بلاهای عالم قراره سر من بیاد؛ ممنون ازتون.
منم همین حسو دارم
وسواس دارم هم فکری هم عملی.دوست دارم منم مثل همه ی آدما زندگی کنم و درگیر وسواس نباشم..یعنی به هرچیز چندبار دست نزنم.گوشیمو هی چک نکنم.اعضای بدنمو بی دلیل تکون ندم.
حس میکنم یکی به من میگه که این کارا رو انجام بدم..
اگه این کار هارو انجام ندم حس افسردگی و اضطراب میگیرم..
گاهی وقت ها از جام بلند میشم دوباره میشینم..
یه کلمه تایپ میکنم دوباره پاکش میکنم مینویسمش..
وقتی درسمو میخونم چند بار تکرار میکنم حس میکنم یکی بهم میگه این کلمه رو دوبار بگو و مجبور میشم همون کار رو انجام بدم..
میدونم شاید این حرفایی که میگم مسخره به نظر بیاد ولی واقعا حقیقته و خیلی برام سخته:)
خیلی سختههههه
منم موقع درس خواندن به شدت وسواس دارم
نمی تونم کاریش کنم واقعا غیر قابل تحمله
من همیشه نمره هام ۲۰ بوده و حالااا به خاطر حمله پانیک و اختلال وسواسی نمی تونم درس بخونم دارم دیوونه میشم دیگه تحمل ندارم
پیش دکتر برو درمان میشین ،پسر من هم همین مشکل رو داشت انقدر شدت بیماری زیاد بود که دیدش مختل شده بود و فکر میکرد داره نابینا میشه،ولی خدا رو شکر پیگیر درمان شدیم الان خیلی خوبه
سلام فاطمه جان
ممنونیم ازت که احساست رو با دما در میون گذاشتی.
این موضوعی که ازش گفتین، شاید بخشیش مربوط میشه به اینکه شما مشکل کمالگرایی رو هم دارین. در خصوص حمله پانیک و اختلال وسواسی که ازش گفتین، باید دید که منشا اینها از کجاست و این نیاز به بررسی توسط #مشاوره_روانشناسی و یا #متخصص_روانپزشک داره. خبر خوب اینه که درمانکده این فرصت رو واسه شما فراهم کرده که راحتتر مشاوره موردنظرتون رو آنلاین پیدا کنید و از خدماتش بهرهمند بشین.
راستی این مقالهها رو واسه حمله پانیک و کنترل اضطراب و ترس بهتون پیشنهاد میکنیم که مطالعه کنید، میتونه به شما در کنترل اونها تا حدودی کمک کنه.
«حمله پانیک؛ علل، علائم و راه درمان این اختلال»
«چگونه بر ترس و اضطراب غلبه کنیم؟»
سالم باشید.
منم همین طوریم آیا راهی براش پیدا کردید؟ 🙂
چون پیغامتون برای یک سال پیش هست.
منم همین طوریم آیا راهی براش پیدا کردید؟
چون پیغامتون برای یک سال پیش هست.
ببین منم دقیقا مثل تو درسم خیلی خوب بود ولی بخاطر این بیماری افت کردم ولی فقط ی راه حل داره که بعد سه سال فهمیدم اونم اینه که مغز تو داره جواب برای سوالاتش پیدا میکنه اصلنم چیز مهمی نیست بهش اهمیت نده و این و بدون تو اگه تلاش کنی و اگه از خدا بخوای و قسمتت باشه میشه از زندگیت لذت ببر و به حرفش گوش نده
سلام وقت بخیر من به شطرنج علاقه دارم و عضو یک گروه شطرنج در واتساپ هستم و هر چند دقیقه نگاه میکنم توی گروه رو و هر چند دقیقه برنامه ی روزانه ام رو نگاه میکنم و عادت دارم هر چیزی رو که از خودمه یه جای مشخص بزارم و اگر اون جا نباشه مضطرب میشم و نگرانی میشم بر میگردم همش نگاهش میکنم و عادت دارم وسایلم رو یه گوشه منظم بزارم جوری که پخش نباشه و باید با نظم خاصی چیده شده باشه و هر روز بعد از خواب تا آخر شب کار های مشخضی انجام میدم به ترتیب یعنی تا حالا این چرخه رو عوض نکردم چون نگران میشم چیزی رو جا نداشته باشم یا عادت دارم چند دقیقه که توی اتاق هستم برم بیرون رو ببینم و برگردم توی اتاقم این کارو هر چند دقیقه انجام میدم آیا این اختلال هست یا نه و اگر نیست چیه؟!
سلام دوست عزیز، وقت شما هم بخیر
مرسی که واسمون کامنت گذاشتین.
این میتونه مربوط به اختلال وسواس فکری-عملی در شما باشه. در صورتی که این موضوع به قدری شدید هست که موجب آزار شما و اختلال در انجام کارهای روزمرتون میشه، توصیه ما به شما این هست که از یکی از مشاوران روانشناس و یا متخصصان روانپزشک در درمانکده کمک بگیرین.
سالم باشید.
سلام خسته نباشید من وقتی یه اتفاق و تجربه بد خیلی کوچولویی توی زندگیم میافته تا چندین وقت طولانی به هیچ وجه نمیتونم از فکرش خارج بشم و همش کل تمرکز م روی اون تجربه ست و کل زندگیم رو تحت تاثیر قرار میده و یه افسردگی شدیدی برام به همراه میاره مشکل من چیه دقیقا؟
دقیقا منم مثل شمام وسواس فکریه با دارو خوردن حل میشه
سلام علی جان
مرسی که از احساست برامون گفتی.
اینکه بعد از یه اتفاق ناگوار و یا تجربه بد، ذهن درگیر بشه، یه موضوع عادیه که واسه هر کسی ممکنه اتفاق بیفته، اما بر اساس اینکه چقدر اون فرد توانایی کنار اومدن با اون مشکل رو داره، برای هر کسی متفاوته. در صورتی که این اتفاقها تمام زندگی شمارو تحت تاثیر قرار بده و منجر به افسردگی شدید بشه، نیاز به دریافت مشاوره از یکی از مشاوران روانشناس یا متخصصان روانپزشک درمانکده هست که مشکل رو با دقت بیشتری بررسی و به تشخیص درست کمک کنند.
سلامت و تندرست باشید.
سلام خسته نباشید.. یه دخترم
بنده احساس میکنم وسواس فکری عملی دارم..
عادت دارم همیشه لباس هامو بر اساس طیف رنگی بچینم حتی کتابام رو
مداد رنگی هارو بر اساس رنگ هاشون مرتب کنم اگه اینکارو نکنم مضطرب میشم
بهم میگن ادم شلخته ای هستم چون اتاقم رو تمیز نمیکنم ولی اگه یه رزم بخام تمیز کنم همه چی براساس رنگش تمیز میشه..
گاهی اوقات نسبت به چیزایی که قریینه نیستن واکنش نشون میدم. برای همین توی درسای ریاضی و فیزیک همیشه مشکل دارم
پوست لب و کنار انگشت هامو میکنم. و موهامو میپیچونم خیلی شدید که واقعا زندگیم رو مختل کرده
و جدیدا حس خوبی نسبت به درد دارم..
واکنش هام نسبت به یه اتفاق برعکسه و این خیلی مزخرفه
من روانی ام؟!
سلام اقای دکتر وققتون بخیر
من وسواس فرکی عملی مبتلا هستم و یه موضوعی هس که همیشه نست بهش شک داشتم…
اونم اینه که حرف مورد اعتماد ترین ادم رو هم باور نمیکنم
نه که نخام
فقط نمیتونم باور کنم
با دوستم ک حرف میزنم یه لحظه شک میکنم نکنه کهاین همه صمیمیت بینمون همش یه بازیه و هدف دیگه ای توی سرش داره؟ و کلن نسبت به همه شک دارم انگار ک همه میخان بم اسیب بزنن
این چیه دقیقن؟
سلام
وقتتون بخیر
این حالتی که مطرح کردید می تونه بیشتر حالتی از پارانوئید باشه که حتما باید به روانپزشک مراجعه کنید.
سلام آقاي دكتر وقتتون بخير.بنده دي ماه دچار بي تفاوتي و سردي و عدم لذت از زندگي شدم و بعد از يك ماه علايم حسمي از جمله تهوع سردرد گزگز بدن شدم به روانپزشك مراجعه كردم برام سيتالوپرام نوشتن ولي متاسفانه با خوردن يك چهارم روز اول يهو حس كردم بافت و جمجمه ام منقبض شد بعد به دكتر مراجعه كردم براي دماه سرتالين مصرف كردم علايمم كم نميشد .اقاي دكتر خوردن قرص باعث ميشد افكار خودكشي به سراغم لبياد.اما من هيچ اقدامي نميكردم و ميدونستم بخاطر بيماريم مغزم خطا ميده.مراجعه كردم پزشك مجددا چون افكار خودكشي ب سراغم ميومد گفتن شوك درماني خانوادم مخالفت كردن و پروكستين شروع كردم.ي سري علايم جديد هم داشتم ك با اين قرص از بين رفت مثل احساس فرار< ديوانگي و افكارم كمتر شد.متاسفانه اروزي ك سيتالو خوردم گوشام كيپ شد ك بعد ي مدت چپم باز شد اما راست با وجود مراجعه به متخصص گوش نه.عذابم ميده.و از همه مهم تر من بعد از اون روز نوي سرم جرقه ميزنه خصوصا سمت راستم كه انگار ي توده هست هي جرقه ميزنه.مثل اينكه دوتا سيم بهم نزديك ميشن و تخليه.دكتر دو روز قرصم دير شد انگار روي بدنم سيخ داغ ميذارن سكه داغ.ام آر آي انجام دادم ام اس نبود.و امروز كه 08.26 هست من 4 روز يهو قرصم ترك كردم چون مادرم هي گفت ترك كن .اونم يهويي الان تهوع احساس ويبره در سر و سر گيجه دارم و افكارم زياد انقد كه سرم داره ميتركه.ديشب رفتم دكتر رابرت فرنام و ايشون ازم ي تست گرفتن شبيه نوار عصب و گفتن بستري شو.آقاي دكتر من كه باا خوردن پاروكستين بهتر شده بودم اما اصلا انگيزه نداشتم از ته دا نميخندم هيجان زده نميشم..خيلي بهتر شده بودم اما بازم لذت نميبردم.بنظرتون توي سرم چيزي مشاهده كردن؟دارودرماني نداره؟اگه بستري نشم ممكن جرقه هاي تو سرم به مغزم و اعصابم اسيب برسونن?من شاغلم نكنه وقتي مرخص ميشم نتونم برگردم به كار.با بستري دارو درماني ميشه يا شوك؟حافظه ام مشكل پيش نمياد؟دارو روي من اثر نداره؟ كدوم علايمم نشون دهنده نياز به بستري شدنه<با بستري لذت از زندگيم و احساساتم اكي ميشه؟نميتونم با ورزش و مراقبه درمان شم
سلام
وقت بخیر
با توجه به مشکلات متعددی که داشتید و به اساتید مختلف روان پزشکی مراجعه کردید، بهتره به نظر متخصص گوش کنید و بستری بشید. مشکلتون بدون درمان و با ورزش و مراقبه حل نمیشه ولی نگران نباشید.
داروهاتون رو هم نباید ناگهانی قطع می کردید، همین باعث تشدید مشکلات میشه.
سلام دکتر خسته نباشید
من یک ساله که درگیر این مسأله شدم
روی انجام یک کار کلید میکنم و بارها اون را انجام میدم
مثلا گوشیمو خاموش میکنم هی روشن میکنم همش فکر میکنم در حین مراحل خاموش روشن ی کاری درست انجام نشده یک چیز روی روال نیست و دوباره این کار را انجام میدم تا درست انجام بدمش لطفاً کمکم کنید
سلام
وقت بخیر
صرفا با این مشکلی که گفتید نمیشه گفت که مبتلا به OCD هستید. ولی چون احتمال پیشرفتش هست و ممکنه در کارهای دیگه هم براتون مشکل سازه بشه بهتره به روان پزشک مراجعه کنید تا بعد مصاحبه ی کامل، اگر لازم دونستن براتون درمان لازم رو شروع کنن.
سلام آقای دکتر من یه سوال خیلی مهم داشتم . خیلی ممنون میشم اگه جواب بدید خیلی نگرانم. در توصیف وسواس فکری نوشته بودید داشتن افکار اسیب زدن به دیگران. یه سوال مهم دارم. منظور از این جمله داشتن این فکره که به دیگران آسیب زد ؟ آیا این با این موضوع که نکنه من به دیگران آسیب بزنم فرق داره؟ در واقع ترس از آسیب زدن به دران با فکر آسیب زدن به دیگران فرق داره دیگه؟ من چند وقت پیش پنیک شدم همش میترسیدم نکنه دارم دیوانه میشم و کنترلمو از دست بدم . بعد رفتم سرچ کردم ببینم چیه دیدم یکی نوشته بود همش میترسم نکنه به د
یگران آسیب بزنم. یهو این ترس رفت تو دلم که نکنه منم اینجوری بشم. نکنه وسواسی بشم. لطفا کمک کنید خیلی به کمک نیاز دارم. لطفا پاسخ بدید تا در صورت امکان من سریع خدمت برسم برای درمان تا مشکلم تشدید یا مرمن نشده. در ضمن من خیلی اضطراب دارم.
سلام
بله این دوتا مسئله با هم فرقق دارن.
ولی شما استرس نداشته باشید با علائم اولیه و یا یک بار تکرار این تشخیص مطرح نمیشه که حتما به بیماری دچار شدید ولی برای پیشگیری و اطمینان خاطرتون حتما باید به روان پزشک مراجعه کنید.
سلام وقت خوش
پسری ۱۵ ساله دارم دو سال هست تمامی کارهای درمانی با روانشناس . روانپزشک . دکتر مغز و اعصاب و اعصاب و روان را انجام دادم و همه قرص های معمول و نوروفيدبک و آر تی ام اس هم رفتیم اما درمان و بهبودی نداشتیم . واقعا مجموعه ای از OCD و اوتیسم خفیف داره زندگیمون را نابود میکنه . انتخاب به اجبار رشته تجربی در پایه دهم و نخوندن درس و شبها بیدار ماندن و همه رو کلافه کردن داره اطرافیان را کلاف میکنه تاجایی که وقتی حرف بستری میومد مخالفت داشتیم الان راضی به نبودنش برای مدت کوتاهی هستیم . لطفا برای تصمیم بهتر راهنمایی کنین ممنون
سلام
وقت بخیر
با توجه به شدت علائم و نتیجه بخش نبودن اقدامات درمانی تا الان، همون بهتره رضایت به بستری داده بشه تا به
به نظرم اینکه به اجبار مجبور به خوندن رشته ی تجربی کردن واقعا یه ضربه ی خیلی بزرگ به پسرتون میشه. البته امیدی هست به درست شدنش ولی خب شما واقعا دارید همش بدتر و بدترش میکنین، توصیه میکنم از افکار پوسیدتون در بیاید.
با سلام من ی دانش امروز هستم متولد 82 و یک سال وقفه تحصیلی داشتم سال قبل پایه دهمم بودم که سه بار رشتمو عوض کردم اول کامپیوتر / دوم حسابداری و سوم انسانی که وارد هرکدوم از این رشته ها میشدم استرس و اضطراب شدید میگرفتم بطوری دوست نداشتم برم مدرسه (البته به جز رشته کامپیوتر که کلا از اونجا من خواستم رشتمو عوض کنم. مدیر و کارکنای مدرسه من رو از رستم ترسوندن)
الانم بعد یک سال درس نخوندن اومدم گرافیک که به اونم علاقه ندارم یعنی بخاطر راحتی و… اومدم گرافیک و میبینم که اصلا راحت نیست و یه علاقه و ذوق هنری میخواد که من ندارم بنظرتون وسواس فکری دارم؟؟ من پیش مشاور ام رفتم و گفت وسواس داری و دو تا سه ماه طول میکشه تا درمان شی من واقعا نمیخوام یه سال دیگه از درس عقب بمونم میشه راهنماییم کنید؟ و اینکه جدیدا به این فکر افتادم که برم همون رشته اولیه یعنی کامپیوتر
واقعا تحمل گرافیک و طراحی کردن برام سخته لطفا بگید چیکار باید بکنم
سلام
وقت بخیر
حتما به جلساتت با مشاور ادامه بده و بهتره به روانشناس مراجعه کنی.