«تو بچگی بدجوری درگیر یه برجستگی کوچک و تغییر رنگ روی بازوش بود. هر روز اونو میخواروند و لمسش میکرد تا کمکم تبدیل به عادت همیشگیش شد. یه پسربچه شیطون و کنجکاو که هر روز با سوالاش مغز مامان و باباش رو میخورد، اما تو چشم بهم زدنی قد کشید و جوون شد»
سلام من بهنامم و قراره امروز داستان پسری رو براتون بگم که حدود یک ماهه واکسن کروناش رو با همه شایعات و حرف و حدیثها زده.
استان گلستان، روستایی به سرسبزی جهان، اواخر دههٔ 60.
پسری قدکوتاه، شر و شیطون که همهی روستا موقع توصیفش، می گفتن: همون بچهای که یه جا بند نمیشه و مثل باد پرواز میکنه.
محمد علی داستان ما امروز 33 سالشه و عکاس خبریه.
اسفند 98 شروع انتشار کرونا در ایران
محمدعلی کنجکاو، بدون هیچ ترس و نگرانیی خودش رو به دل ماجرای دردناک کرونا زد، از این بیمارستان به اون بیمارستان، از این شهر به اون شهر و از جاده تا بهشتزهرا، تا هر روز و هر لحظه رو از پشت لنز دوربینش ثبت کنه.
هر روز با ماسک، دستکش و الکل از خونه بیرون میره حتی بعضی وقتا مجبوره لباس پزشکی بپوشه تا بتونه با تمام سختیهایی که تو مسیر شغلیشه وظیفش رو بهخوبی انجام بده.
محمدعلی در طول مدتی که عکاس خبریه؛ سیل محل تولدش رو از نزدیک دیده که چه جوری خونه و زندگی دوستاش و همبازیهای بچگیش زیر آب رفته. اون بعد از زلزله کرمانشاه با اولین پرواز خودش رو به اونجا رسوند و صحنههایی رو دید، و عکس گرفت که خیلی دردناک بودن، اما این روزها شرایط متفاوتی رو پشت سر میذاره که سلامتی خودش رو به خطر میندازه.
سال 1396 شروع علائم یک بیماری خاص
محمدعلی مثل همیشه دوربین به دست و پرانرژی آماده شروع یک روز کاری پرهیجان میشه، اما انگار مشکلی پیش اومده و تنظیمات دوربین یا لنز بههمخورده. محمدعلی خوب نمیبینه، ترسناکترین اتفاقی که ممکنه برای یه عکاس خبری بیفته ندیدنه، ندیدن از پشت لنز دوربین عکاسی.
تو اولین فرصت به چشمپزشکی میره و بعد معاینه اولیه معرفی میشه به متخصص مغز و اعصاب و بعد از انجام آزمایش و ام ار آی از ستون فقرات، و مغز مهمترین جمله زندگیش تا اون روز و میشنوه.
مشاهده بیشتر : بهترین متخصص مغز و اعصاب
پسر عکاس داستان ما به بیماری «ام اس» مبتلا شده.
دنیا داره دور سر محمدعلی میچرخه؛ انگار رسیده ته زندگی با هر داستانی که از اطرافیان میشنوه، یه سطل آب سرد روی سرش ریخته میشه و از اینکه همه بفهمن مریضه و موقعیت اجتماعیش رو از دست بده نگرانه، اینکه ممکنه نابینا بشه یا حتی مجبور بشه با ویلچر حرکت کنه آزارش میده، ولی اتفاقیه که افتاده اون حالا مریضه و باید به فکر درمان خودش باشه.
محمدعلی فارغ از حرفهای اطرافیانش شروع میکنه به تحقیق در مورد بیماریش جدیدترین مقالههای که در مورد ام اس هست رو زیرورو میکنه، اسم همه دارو هارو از بر میشه و تصمیم میگیره جلو پیشرفت بیماریش رو بگیره.
حالا اون دیگه کامل میدونه به چه بیماریی درگیره و باید چه کارهایی رو انجام بده و چه کارهایی رو انجام نده تا بتونه به زندگی عادی خودش ادامه بده و کار مورد علاقش رو از دست نده.
محمد علی از حرفهای مردم و تحقیات خودش به این نتیجه رسید که نباید به شایعات توجه کنه و خیلی منطقی میتونه جلو پیشرفت بیماریشو بگیره.
سال 1400 واکسیناسیون بیماران زمینهای شروع شد
باید واکسن بزنی! جمله ای که محمدعلی دوباره با شنیدنش ناخودآگاه دستشو روی بازوش میزاره و اون دایره برجسته رو لمس میکنه، انگار این واکسن زدن باید تا آخر عمر دنبالش کنه و این جای رنگ پریده پوستشو یادش بیاره. که ببین محمدعلی: «قبلا ام زیاد واکسن زدی مرد، پس برو جلوو نگران نباش؛ دو تا استامینوفن و یه کم نوشیدنی میخوری و هیچ ترسی نداره»
ولی این حرفهای مردم که واکسن بزنی میمیری! آهن ربا میشی قاشق بهت میچسبه! دی ان ای تو دستکاری میکنن! دست از سر زندگیش برنمیداره و شنیدنشون، دوباره محمد علی رو هل میده سمت تحقیق کردن.
اون بعد از کلی تحقیقات و خوندن مقالههای معتبر تصمیم میگیره؛ واکسنشو بزنه و با خیال راحت زندگیشو ادامه بده.
سوالاتی که در این قسمت از دکنر باباخانیان پرسیدیم.
- داستان امروز رو گوش دادین؟
- واکسن کرونا تا چه مدت موثره؟
- افرادی که نسبت به غذا یا دارو آلرژی دارن میتونن واکسن کرونا بزنن؟
- افرادی که به کرونا مبتلا شدن باید واکسن بزنن؟
- افراد دارای نقص ایمنی می توانن واکسن کرونا بزنن؟
- واکسن کرونا، انتقال بیماری رو کاهش میده؟
- ممکنه افراد بعد از دریافت واکسیناسیون کرونا بگیرن؟
- افراد با تزریق واکسن به کرونا مبتلا میشن یا ممکنه بعد از واکسیناسیون کرونا بگیرن؟
خب میرسیم به پایان دومین قسمت فصل سوم پادکستمون و مثل همیشه «به سلامتی همتون»
بزاق و اب دهان. بیش از حد ترشح میشود مخصوصا هنگام خوابیدن در شبها