پرخوری، نبرد با اختلال در غذا خوردن

قسمت ۱۷- پرخوری، نبرد با اختلال در غذا خوردن

در انتظار بازبینی توسط تیم پزشکی درمانکده

«دختر باید لاغر و ترکه‌ای باشه، چیه شکم داشتن، اصلاً مگه دوره قاجاره که زن چاق باشه و همه دوسش داشته باشن.

ما لباس سایز بزرگ نداریم دو تا مغازه اون ورتر دو سه تا مدل سایز شما شاید داشته باشه.

 ما هممون لاغریم معلوم نیست تو به کی کشیدی چاق شدی»

اینا جملاتیه که هر روز تو ذهن الناز میپیچه و زندگی رو براش سخت کرده.

سلام من بهنام هستم و قراره امروز داستان دختری رو براتون تعریف کنم که حرف‌های خیلی از ماها اذیتش کرده.

الناز از بچگی عاشق بازیگری بود، روی دیوار اتاقش عکس‌های «هدیه تهرانی» رو می‌چسبوند و هر روز بهشون نگاه می‌کرد تا بشه الگوی زندگیش، تو سن دوازده، سیزده سالگی و دوران بلوغ حدود دو، سه کیلو اضافه‌وزن اومد سراغش. هر روز جلوی آینه وایمیستاد و خودش و نگاه می‌کرد؛ انگار داشت دور می‌شد از نقش اول فیلم «قرمز».

این اضافه‌وزن لعنتی و قدبلندش، اونو از میز ردیف دوم برد ته کلاس و صدای باز شدن بسته‌های بیسکویت و خِرت، خِرت، خوردنشون کل کلاس و برمی‌داشت. مدادم معلم بهش تذکر می‌داد که تازه زنگ تفریح تموم شده و نباید سر کلاس چیزی بخوری، ولی انگار الناز نمی‌شنید و کار خودشو تکرار می‌کرد.

مشاهده بیشتر : فوق تخصص تغذیه

همین‌که از مدرسه می‌رسید خونه، اول می‌رفت تو آشپزخونه و در قابلمه رو برمیداشت و یه ناخونکی به غذا میزد و سر سفره غذا انقد میخورد تا دیگه صدای مامانش در میومد.

هر روز وزنش زیادتر می‌شد و حرف‌های بقیه روش تأثیر زیادی می‌ذاشت، عذاب وجدان از این اضافه‌وزن، تو خانواده‌ای که همه لاغر و خوش اندام بودن، داشت ترسناک می‌شد تا اینکه ورزش رو با روزی 20 دقیقه پیاده‌روی شروع کرد، ولی راضی نبود و هر روز بیشترش میکرد. ساعت‌های زیادی خودش رو ناشتا نگه می‌داشتو از این باشگاه به اون باشگاه می‌رفت.

 الناز با هر بار غذا خوردن عذاب وجدان باورنکردنی می‌گرفت، تاحدی‌که سعی می‌کرد بالا بیاره یا دارویی بخوره که اسهال بشه و سریع غذا رو دفع کنه. اعتماد به نفسش انقدر کم شده بود که نمیتونست رابطه خوبی برقرار کنه و مشکلاتش هر روز بیشتر می‌شد و فکر خودکشی ذهنش رو درگیر کرده بود.

اون باید تصمیم سختی می‌گرفت، حرف‌زدن. کاری که تا اون روز هیچ‌وقت انجامش نداده بود و در مقابل سوالای اطرافیانش بهمونه‌های مختلف میاورد، اما دیگه طاقتش سر اومد.

دلش می‌خواست با کسی حرف بزنه که قضاوتش نکنه. مدرسه اونا یه مشاور داشت که دوستاش بعد هر مشکلی پیش اون می‌رفتن. الناز هم رفت و خانم اخوان بعد از صحبت باهاش حدس زد که دچار «اختلال پرخوری»ه و اونو به یه روان‌شناس معرفی کرد.

حواسمون به جمله‌هایی که به اطرافیانمون میگیم باشه، چون ممکنه تبدیل به معضل بزرگ در زندگیشون بشه.

سوالاتی که در این قسمت از دکتر باباخانیان پرسیدیم

  • داستان الناز رو گوش دادین؟
  • پرخوری عصبی چیه و چه انواعی داره؟
  • پرخوری عصبی چه علائمی داره؟
  • چطور با کسی که به این بیماری مبتلاس رفتار کنیم؟
  • آیا عوارض پرخوری عصبی قابل جبرانه؟
  • معمولاً چه افرادی بیشتر به این بیماری مبتلا می‌شن؟
  • برای درمان این بیماری باید به چه پزشکی مراجعه کرد؟

خوب می‌رسیم به پایان اولین قسمت فصل سوم پادکستمون و مثل همیشه «به‌سلامتی همتون».

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟

میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد رای‌ها 2

هنوز امتیازی ثبت نشده

Editorial team
تیم تحریریه درمانکده

تیم تحریریه درمانکده متشکل از نویسندگان باتجربه حوزه سلامت و پزشکی است که به صورت تخصصی به تحریر مقالات با موضوعات پزشکی، سلامت جسم و سلامت روان می‌پردازند. پیشنهاد می‌کنیم که محتوای تخصصی این نویسندگان را از دست ندهید.

مشاهده سایر مطالب
اشتراک در
اطلاع از
guest
(اختیاری)

در صورتی که سوال شما تخصصی هست و به دنبال نظر پزشک متخصص هستید، به بخش مشاوره آنلاین پزشکی مراجعه کنید.

0 پرسش و پاسخ
بیشترین رأی
تازه‌ترین قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه سؤال ها