افسردگی سرطان ذهن است. شاید اکثر ما این جمله را بارها شنیده باشیم و به سادگی از کنار آن گذشته باشیم. ولی این جمله ظاهراً ساده، کاملاً درست است. افسردگی مثل سرطانی مرموز شروع میشود و تا به خودمان بیاییم، همه روح و روان ما را درگیر خود کرده است. افسردگی را اگر در مراحل پیشرفته درمان نکنید، شدیدتر میشود و همچون سرطان عواقب خطرناکی در پی دارد.
ما در این مطلب با مقایسه افسردگی و سرطان به شما میگوییم که افسردگی تا چه اندازه ترسناک است. همچنین راههای درمان افسردگی را برایتان شرح میدهیم. در ادامه همراه درمانکده باشید.
شباهت بین افسردگی و سرطان
بسیاری از ما گاهی دچار ناراحتی شدید میشویم، و این تجربه ممکن است شامل حالات بد و رفتارهای بدبینانه باشد. برخی از افراد هر از گاهی در آن وضعیت پریشان زندگی میکنند، برخی دیگر آن را به صورت مزمن تجربه خواهند کرد. اما این احساسات گاهی به قدری عمیق میشوند که عملکرد بدن را مختل کرده و زندگی را دچار مشکل میکند.
در این صورت، این حالت از یک ناراحتی مقطعی فرا رفته است و باید جدی گرفته شود. در واقع این طیف اجتماعی-فردی را میتوان بیماری نامید. تمامی حالات ذکر شده، نشاندهنده بیماری مرموز به اسم افسردگی هستند. افسردگی مثل یک نیروی جنگجو است که ذهن و بدن را درگیر میکند. فرد از آمدن آن مطلع نمیشود و زمانی پیش میآید که مانند نیروی مهاجم، زندگی را نابود میکند و هر روز از زندگی انسان را به چالش میکشد.
نهایتاً کار به جایی میرسد که انجام حتی سادهترین کارها مانند بلند شدن از رختخواب یا لبخند زدن، تبدیل به یک چالش میشود. زمانی فرا میرسد که هیچ قرص، معجون یا شخصی نمیتواند به این وضعیت کمک کند. افسردگی روابط خانوادگی و دوستیها را از بین میبرد. به طریقی به شما صدمه میزند که حتی تصورش را هم نمیتوانید بکنید. خستگی ناشی از افسردگی به نقطهای میرسد که فرد به سختی میایستد.
افسردگی مانند یک سرطان عاطفی است، زیرا هر فرصتی برای شاد زندگی کردن را از بین میبرد و باعث شک و بیاعتمادی به همه چیز میشود. افسردگی هم مانند سرطان، کمکم و بدون اینکه متوجه شویم، سر و کلهاش پیدا میشود و به یکباره نشانههایی در فرد مبتلا پدید میآید که باورپذیر نیستند. طبق نظر برخی از روانشناسان، «افسردگی، سرماخوردگی رایج روانپزشکی است، ولی در عین حال بسیار مرموز است.»
تفاوت بین افسردگی و سرطان
تمامی مواردی فته شده، درباره شباهتهای این دو بیماری بودند. ولی در اینجا یک تفاوتی اساسی بین افسردگی و سرطان وجود دارد. در حقیقت سرطان چیزی است که مردم آن را میفهمند و علائم آن مشخصتر و قابل درکتر است. اطرافیان میدانند در چه شرایطی به سر میبرید و همدردی خود را نشان میدهند. اما افسردگی اصلا اینطور نیست.
مردمِ کمی متوجه میشوند که شما نا امید و افسرده هستید. مردم این افراد را ترسو، خودخواه یا ضعیف مینامند. نهایتاً اگر متوجه افسردگی شما شوند، میگویند که «مشکلی نیست، پیش میآید و نگران نباش و از پس آن برمیآیی…». در واقع این جملات کاملاً اشتباه هستند، زیرا افسردگی به همین راحتیها هم قابل حل نیست. معمولاً مبتلایان هنگام شنیدن این جملات عصبانی و ناراحت میشوند، آنها دلسوزی نمیخواهند و اینطور میشود که در نهایت در نتیجه تنهایی، به زندگی خود پایان میدهند.
Widget not in any sidebars
آیا علائم افسردگی مشخص هستند؟
ما معمولا افراد افسرده را با منزوی بودن، نا امیدی، اضطراب و عصبانیت میشناسیم. اما گاهی نشانههای افسردگی اصلاً دیده نمیشوند و برعکس است. در اخبار گاهی میشنویم که افراد معروف و کمدینهای پولدار خودکشی کردهاند. افرادی که اصلاً باورمان نمیشود کوچکترین مشکلاتی در زندگی خود داشته باشند. دقیقاً مثل سرطان، گاهی میشنویم یکی از نزدیکان ما دچار آن شده است که اصلاً باورپذیر نیست.
همانطور که سرطان ممکن است رو به بهبودی برود اما در نهایت کشنده باشد، افسردگی نیز یک بیماری مزمن است که در نهایت حتی با مراقبت و منابع پیشرفته نیز میتواند کشنده باشد. همه سرطانها قابل درمان نیستند، همچنین همه افسردگیهای شدید هم شاید درمانپذیر نباشند. درست است که افسردگی سرطان نیست، اما هر دو این بیماریها خیلی موذی هستند. با سرطان ما شاهد تقسیم سلولی کنترل نشده و گسترش سلولهای سرطانی در سراسر بدن هستیم. در افسردگی، عملکرد انتقال دهندههای عصبی و مولکولها، تاثیری غیر طبیعی بر خلق و خو میگذارند.
محققان بر این باورند که این بیماریها به دلایل ژنتیکی و محیطی رخ میدهند. فرد افسرده ممکن است که عمداً به زندگی خود پایان بدهد. ولی ما اینطور فکر میکنیم، در واقع خودکشی اقدامی عقلانی و عمدی نیست. بلکه، نتیجه افسردگی است و فرد متوجه نیست که چه کاری انجام میدهد. دقیقاً مثل سرطان که به بدن حمله میکند، افسردگی به روح و روان حمله میکند. اعضای خانوادهی فرد مبتلا به سرطان لاعلاج، میدانند که توقف بیماری امکانپذیر نیست. دقیقا وقتی فردِ افسرده خودکشی میکند نیز خانواده به این نتیجه میرسند که دیر شده و کاری از دست آنها بر نمیآمده است.
بنابراین افسردگی ربطی به میزان محبوبیت یا شهرت ندارد و درست مثل سرطان ناگهانی پیدا میشود. با این تفاوت که برخی از افراد متوجه آن میشوند، ولی برخی دیگر اصلا نمیفهمند. این یک بیماری واقعا وحشتناک است و باید آن را درک کرد و راهی برای بهبود آن پیدا کرد.
آیا افسردگی درمان پذیر است؟
افسردگی باعث میشود بسیاری از افراد به دنبال ترک این دنیا باشند تا بتوانند در نهایت به درد خود پایان دهند. همانطور که ما برای درمان سرطان حسابی تحقیق میکنیم، باید راههایی را بیابیم که به مردم کمک کند تا بر افسردگی که عمر را هم کوتاه میکند، غلبه کنند. مردم فقط به این دلیل که نمیدانند شخص افسرده چه حسی دارد، آن را کم اهمیت جلوه میدهند.
افسردگی یکباره به شما ضربه نمیزند. به آرامی در شکافهای ذهن شما نفوذ می کند و با گذشت زمان متوجه میشوید که دیگر فرد سابق نیستید. شما مبارزه میکنید، میجنگید، با خودتان بحث میکنید و سعی میکنید همه علائم را انکار کنید. اما این دشمن همچنان با شما میماند و در نهایت، تسلیم میشوید. در جامعهای مانند جامعه ما که افراد را به خاطر افسردگی سرزنش میکنند، دریافت کمک برای مسائل مربوط به سلامت روان، هنوز یک تابو محسوب میشود.
بنابراین فقط مبتلایانی موفق میشوند، که به موقع از کمک مناسب استفاده کنند. برخی دیگر در سکوت رنج می برند، برخی حتی نمیدانند که افسرده هستند. سرانجام، یک روز وقتی از دعوایی که در جریان است خسته میشوند، تصمیم میگیرند که یکبار برای همیشه به زندگی خود پایان دهند.
اگر یک دوست، خویشاوند یا همکار شما علائم افسردگی را دارد، سعی نکنید خودتان به او مشاوره دهید یا فکر کنید که میتوانید احساس بهتری به او بدهید. لطفاً آنها را تشویق کنید تا از متخصصان کمک بخواهند و آنها را متقاعد کنید که با درمان مناسب، خوب خواهند شد. معاشرت با دوستان، رفتن به سینما و مهمانی، به مبارزه با افسردگی کمک نمیکند. همه اینها قطعاً میتواند به شما در غلبه بر روحیه بد کمک کنند، اما مطمئناً درمان اصلی نیستند. در ادامه برخی از درمان های رایج افسردگی را شرح میدهیم.
مشاوره روانشناسی برای درمان افسردگی
چندین روش مختلف برای روان درمانی وجود دارند که به افراد در بهبود افسردگی کمک میکنند، به ویژه افرادی که افسردگی خفیف تا متوسط دارند. روانشناس میتواند تا حد زیادی به بهبود شما کمک کند. پزشک اتفاقاتی که منجر به افسردگی میشوند را مشخص کرده و به فرد بیمار کمک میکند تا راههایی را برای تغییر، پذیرش یا سازگاری با آن موقعیتها بیابد.
او به شما میگوید که اهداف واقع بینانه برای آینده تعیین کنید. فرآیندهای تحریف شده فکری یا رفتارهای مفیدی که به احساس ناامیدی و درماندگی کمک میکنند را مشخص کنید. مهارتهای مقابله با افسردگی را توسعه دهید. همچنین شما قادر خواهید بود تا علائم و مشکلات مربوط به این بیماری را بیشتر بشناسید و از دورههای بعدی افسردگی جلوگیری کنید.
دو مورد از رایج ترین درمان های افسردگی عبارتند از:
- درمان شناختی رفتاری (CBT): نوعی از درمان است که در آن بیماران یاد میگیرند الگوهای فکری و رفتاری منفی را که میتواند در افسردگی آنها نقش داشته باشند را، شناسایی و مدیریت کنند. با این روش، بیمار افکار غیرمفید یا منفی را تشخیص میدهد و باورهای نادرست را تغییر میدهد. همچنین میتوانید رفتارهای تشدید کننده افسردگی را تغییر بدهید و با روشهای مثبتتری با دیگران ارتباط برقرار کنید. با بیان بهتر احساسات خود، میتوانید مشکلات را به شیوه سالمتری حل کنید.
- درمان بین فردی (IPT): این روش به بیماران کمک میکند تا با رویدادهای نگران کننده زندگی سازگار شوند، مهارتهای اجتماعی را فرا بگیرند و روابط خود را سازماندهی کنند. در این صورت حمایت خود را برای مقابله با علائم افسردگی و عوامل استرسزای زندگی افزایش میدهند.
ولی به طور کلی یک رویکرد قطعی برای درمان وجود ندارد. درمانگران با بیماران خود جهت ایجاد برنامههای درمانی مناسب و برای رفع نیازها و نگرانیهای منحصر به فرد آنها، همکاری میکنند. روان درمانی میتواند به بیماران کمک کند تا راههای مقابله بهتر با استرس و مدیریت علائم افسردگی را بیاموزند. این استراتژیها میتواند منجر به بهبودی شود و بیماران را قادر سازد تا در بهترین حالت عمل کنند.
آیا داروی های ضد افسردگی موثر هستند ؟
افسردگی را میتوان به صورت دارویی درمان کرد، اما نتیجه آن غیرقابل پیشبینی است. اگر فرد مبتلا به دیابت نوع 1 انسولین دریافت کند، علائم ناراحتکننده او ناپدید میشوند و قند خون قابل اندازهگیری آنها، به یکباره تغییر میکند. در عین حال، فرد بدون تزریق انسولین به زودی میمیرد. ولی در فرد افسرده ممکن است داروی ضد افسردگی تاثیر مفیدی داشته باشد یا نداشته باشد. گاهی اوقات عوارض جانبی داروها باعث بدتر شدن حال بیماران میشود.
طبق تحقیقات، افرادی که با ترکیبی از داروها و مشاوره روانشناسی درمان میشوند، بیشتر بهبود مییابند. اما اگر بیماری عود کرده باشد، ممکن است هیچ راهی کارساز نباشد. البته بر خلاف تصور عموم، داروهای ضد افسردگی داروهایی نیستند که بر حافظه شما تاثیر بگذارند یا باعث خواب آلودگی شوند. آنها فقط به شما کمک میکنند تا روحیه عمومی خود را بهبود بخشید تا به مرحلهای برسید که بتوانید به خودتان کمک کنید تا از افسردگی رهایی یابید.
آزمایش های تشخیص افسردگی
پزشک میتواند با معاینه فیزیکی، مصاحبه شخصی و آزمایش های آزمایشگاهی، به بررسی شخص افسرده بپردازد. وی همچنین یک ارزیابی تشخیصی کامل انجام میدهد، در مورد سابقه خانوادگی افسردگی یا سایر بیماریهای روانی بحث میکند. علائم، مدت زمان مشاهده آنها، هنگام شروع نشانهها و نحوه درمان هم ارزیابی میشوند. علائم رایج مورد بررسی، شامل موارد زیر میشوند:
- حس غم و اندوه یا خلق افسرده در بیشتر روز یا تقریبا هر روز
- از دست دادن لذت در چیزهایی که زمانی لذتبخش بودند
- تغییر عمده در وزن (افزایش یا کاهش بیش از 5 درصد وزن در طول یک ماه)
- بی اشتهایی
- بی خوابی یا خواب زیاد، تقریبا در هر روز هفته
- بیقراری جسمی یا احساس فرسودگی که دیگران میتوانند متوجه آن شوند
- خستگی یا از دست دادن انرژی، تقریبا در هر روز
- تقریبا هر روز احساس ناامیدی، بیارزشی یا احساس گناه بیش از حد دارید
- مشکلات تمرکز یا تصمیمگیری، تقریبا در هر روز هفته
- فکر کردن مکرر در مورد مرگ یا خودکشی، برنامه خودکشی یا اقدام به خودکشی
Widget not in any sidebars
برای تشخیص افسردگی شدید، باید حداقل پنج مورد از علائم ذکر شده در بالا را داشته باشید و حداقل یکی از دو مورد اول، تقریبا روزانه به مدت حداقل 2 هفته دیده شوند. علائم افسردگی میتواند هفتهها، ماهها یا گاهی سالها طول بکشد. آنها میتوانند بر شخصیت تاثیر بگذارند و در روابط اجتماعی و عادات کاری دخالت کنند، و به طور بالقوه همدلی با شما را برای دیگران دشوار کند.
برخی از علائم آنقدر ناتوان کننده هستند که به طور قابل ملاحظه ای در عملکرد شما اختلال ایجاد میکنند. در موارد بسیار شدید، افراد مبتلا به افسردگی ممکن است نتوانند غذا بخورند، بهداشت خود را رعایت کنند یا حتی از رختخواب بیرون بیایند. این حالات ممکن است فقط یکبار در طول زندگی اتفاق بیفتد یا ممکن است مکرر، مزمن یا طولانی مدت باشد.
در برخی موارد به نظر میرسد که آنها برای همیشه باقی خواهند ماند. به نظر میرسد علائم افسردگی با بحرانهای زندگی تشدید میشوند. در موارد دیگر، ممکن است به نظر برسد که آنها به طور تصادفی اتفاق میافتند. افسردگی بالینی معمولا همراه با سایر بیماریهای پزشکی، مانند بیماری قلبی یا سرطان همراه است و این بیماریها را بدتر میکند.
نتیجهگیری
با توجه به این توضیحات، مانند یک فرد مبتلا به سرطان که برای درمان باید به پزشک مراجعه کند، فرد افسرده هم باید به فکر درمان باشد. این بیماری خودبهخودی ناپدید نمیشود و فقط رو به بدتر شدن میرود. افسردگی را میتوان با سرطان ذهن برابر دانست که به درمان به موقع نیاز دارد. جهت دریافت مشاوره برای درمان افسردگی میتوانید با پزشکان درمانکده در ارتباط باشید و به صورت آنلاین نوبت بگیرید.
[sibwp_form id=6]
حال آدم رو هیچ کس جز خدا درک نمیکنه تمام این مقالات هم فقط برای تبلیغ ومشاوره و منافع خودشونه وبه دل آدم نمیشینه
به این راحتی که گفتی نیست ممکنه کسی از مشکلات دیگران پولی به جیب بزنه و فرصت طلب باشه ولی خوب تبلیغ نیست باید درمان بشی
دقیقا همینطوره وگرنه کسی که افسردگی داره به بیماریهایی مثل سرطان حساس میشه واینها از عمدا اسم همچین مریضیایی رو میارن که طرف بترسه و زود با یکی از این دکترا حرف بزنه
زیاد از کلمه سرطان استفاده میکنید، خواننده در اول نوشته متوجه شده، مدام نیاز نیست تکرار کنید و روان خواننده رو درگیر کنید، الان من خواستم مطلب بخوانم اما تا حدودی حالم بدتر شد، دقت کنید؛…
نوشته شما بسیار بدرد بخور بود
تاسن سی سالگی خیلی ادم شادوهمیشه امیدواربه زندگی بودم اما بعلت نداشتن شغل مشکلات مالی ناامیدی ازمسولان کشورانجنان افسردم که هرسانیه به مرگ فکرمیکنم
باسلام جوان اقا30سال هستم درسن 19سالگس هم سمت اعتیادبودم وهم نامزدبودم که دوران خدمتم بوداماخیلی به خودم میبالیدم رفته رفته خانمم راطلاق دادم واون هم خیانت کردبهم بعدازطلاق هم 5سال متادون خوردم همش خواب بودم وازسربی پولی مجبوربه ترک موادکردم به مدت 70روزدرخانه خیلی دردکشیدم ولی علاجم روبریددوباره شروع کردم که دیگه کاملآ روانی شدم دوباره قطع کردم مصرفموالان هم فقط ارزومرگ دارم
عین واقعیته افسردگی عین سرطان پیشرفت میکنه زجر میده من خودم اولش با دارو کنترل میشدم ولی بعد سالها دیگه دارو جواب نمیده بستری هم شدم فایده نداره به نظر من مغز در افسردگی کم کم تخریب میشه هر چی هست درد وحشتناکی است لحظه ای نیست که افکار خودکشی ولم نکنه حتما افکار خودکشی که به سراغ ما افسرده ها میاد یک دلیل علمی داره طبیعت هم به حال من غصه اش شده میگه بکش خودتو تاب و توانم تمام شده نا ندارم
چقدر خوبه که افسردگی کشنده است منم میخوام بمیرم و افسردگی شدید دارم نمیخوام درمان بشم
منم افسردگی شدیددارم جوری که چندباری گازرابازگذاشتم تاصبح ولی اثری نکرده نمیدونم حکمتش چیه فقط اینومیدونم تواین شرایط خودکشی ازشیرمادرحلال تره دوست ندارم درمان بشم فقط میخوام برای همیشه بخوابم
الینا
سیلیکا
آنجلیکا
انبیا و
آنها را
ولاغیر
لنییل
سلام بزرگوار و ممنونم بابت حقایقی که گفتید وفقط کسانی که دچارش شدن درک میکنن و دارید فرهنگ سازی میکنید.
من 33 ساله هستم و از یازده سالگی افسردگی داشتم ولی 11 سال پیش اقدام به درمان دارویی روان پزشک مجربی کردم. ولی همچنان باافسردگی مزمن وشدید بادردهای عصبی ورخوت بسیار، دارم دست وپا میزنم . تاجایی که یادم میاد پدرومادرم همیشه افسردگی واختلالات رفتاری داشتن
دکترسوال اولم اینه که رُک وبی پرده بهم بگید امکانش هست که کاملا درمان بشم؟؟
وسوال دومم اینه که به نظرشما درمان با هیپتونیزم و کتامین تراپی و نوروفیدبک و RTMS وشوک، هر کدوم چند درصد میتونه بهم کمک کنه؟؟ اصلا نسبت به هزینش ، تاثیرات ملموسی دارن؟؟
فقط خدا کمکم کنه بخاطر دخترام
بدجوری حالم بده، دوتا دختر دارم 10و 1ساله،تنها دلیل خودکشی نکردم همین دسته گلاست، اگه بدونم یکی هست بعد من براشون به اندازه من دلسوزی میکنه، بخدا حتی ی لحظه هم نمیتونم این حال خرابمو تحمل کنم، برام دعا کنید، بخاطر دخترام، حالم خوب بشه، خدایا یعنی صدامو میشنوی، این چه بیماری کوفتی بود از کدوم جهنمی پیدا شد، خدایا اگه من گناهکارم، منو مجازات کن، اما با مردن من بچه هام…. خدایا به دادم برس، بخدا خیلی دردناکه
منم حالم همینجوری است و یک دختر دارم حالم خیلی بد است برام دعا کنید
اگر افسرده هستین بدونین که تنها نیستین و اکثر انسان ها اونو تجربه می کنند و اصلا چیز عجیبی نیست و گاهی دلیل خیلی ساده ای مثل کمبود ویتامین باعث اختلال در کارکرد مغزمان میشه و افسرده میشیم.
خواهش می کنم از افسردگی خجالت نکشیم و راحت راجع بش حرف بزنیم خواهر نازنینم رو بخاطر افسردگی مزمن از دست دادم و متوجه شدیم که علت اصلی مرگ و افسردگی کمبود پتاسیم بوده.
دوستان عزیزم وقتی افسرده میشیم تغییر شخصیت میدیم و کنترل زیادی رو رفتار نداریم متوجه این باشیم و خجالت نکشیم مثل هر بیماری دیگه ای دنبال درمان باشیم.
لطفا حرف بزنیم راجع بهش و خجالت نکشیم!
خوب شذ که این مقاله رو خوندم چون نمی خواستم داروهای افسردگی ام رو بخورم البته به نظر خودم خیلی منطقیه که آدم از این همه عمر طولانی خسته بشه ولی خوب دکترها و جامعه می گن نرمال نیست به خاطر همین باید داروهام رو بخورم از اینکه مردم پشت سرم حرف در بیارن که ای وای دیدی خودکشی کرد ضعیف بود و فلان بود خوشم نمیاد وگرنه کار رو یه سره می کردم چون زندگی واقعاً مسخره است چرا باید ۶۰ سال ۷۰ سال مسواک بزنیم یا هی دنبال درد و مرض پا درد دست درد چشم درد و این چیزها دکتر بریم دوا بخوریم خب معلومه مردن بهتره ولی خب فردا می رم داروهامو میخرم می خورم که یه وقت کاری نکنم
اره خیلی بد بود .. آدم رو ناامید میکنه . هر چند ب من تلنگر وارد شد و از فردا ی آدم دیگ میشوم
تشویق به حودگشی میکنی متاسفانه
بسیار درست بود دس خوش