موسیقی
سلام به همراهان درمانکده
تو روزهایی که ما این قسمت رو ضبط کردیم، در محاصره اخبار و اتفاقاتی قرار داریم که زندگی تکتکمون رو دستخوش تغییرات کرده، اندوهی که این روزها باهاش دستوپنجه نرم میکنیم تأثیر زیادی بر روانمون داره و هیچ جملهای نمیتونه این غم
سنگین روی قلبمون رو کم کنه…
موسیقی
به اولین قسمت فصل جدید پادکست درمانکده گوش میدین؛ «تأثیر کودکی بر آینده».
موسیقی
تو این داستان از دخترکی براتون میگیم که زندگی کودکیش، گره بزرگ زندگی آیندش رو رقم زد.
موسیقی
بهار، به دنبال رویارویی با واقعیت و شکستن بت یخی وجودش، کمی مضطرب و با نفسنفسزدنی که اثر بالا اومدن از پلهها بود، وارد اتاق مشاوره شد. از آسانسور استفاده نمیکنه. براش مثل یه اتاقک در بسته میمونه که هیچ راه نجاتی نداره و توش گیر افتاده.
خوبه که هر فرد یه رفیق داشته باشه تا باهاش حرف بزنه اما بعضی مواقع چیزهایی رو تجربه میکنه که باعث عدم اعتماد به اطرافیان میشه و گفتنش به صمیمیترین دوست هم ترس قضاوت رو به همراه داره.
بهار 28 سالشه، مستقل و تنها تو کلانشهر تهران زندگی میکنه، مدتیه تمرکز نداره و نمیتونه پایاننامه ارشدش رو جمع کنه چون دچار وسواس شده، انرژیش تحلیل رفته و فقط دوست داره بخوابه اما نمیتونه.
دلشوره و اضطرابی رو تحمل میکنه که از گذشتش تاثیر گرفته و زندگی روزمرهاش رو تغییر داده. به انتظار یه اتفاق بد شبهاش رو روز میکنه و حتی نگران ازدستدادن شغلشه چون تقریباً 10 سالیه که از خانوادش هیچ انتظار مالی نداره. حتی هرازگاهی که سری به خونهشون میزنه یا تلفنی با مادرش صحبت میکنه، زود عصبانی و خشمگین میشه و آخرش هم حرفشون به بگومگو میکشه.
دخترک تو کودکی با مفهوم تجاوز، اختلال دوقطبی و خشونت آشنایی نداشت و به جز محبت پدر، همه چیز براش کابوس شبانه بود اما رفتار هر بزرگسال ریشهای در کودکیش داره!
بهار چندین بار در طول زندگی تلاش کرد که اتفاقات گذشته رو به فراموشی بسپاره و تمرکزش روی آینده باشه، اما هر بار با اتفاقی که اون رو به گذشتش متصل میکرد، به عقب بر میگشت و با مرور تمام خاطرات کودکی زندگی براش سختتر میشد.
پادکست بهسلامتی همتون رو تیم درمانکده برای آگاهی بخشیدن به افراد جامعه در زمینه سلامتی تولید میکنه. درمانکده سامانه ارائهدهنده خدمات آنلاین سلامته. با استفاده از این سامانه میتونین بدون نیاز به خروج از منزل یا برقراری تماس تلفنی، اطلاعات بیش از ۴۰۰۰ پزشک و روانشناس در تخصصهای مختلف رو ببینین و با توجه به نیازتون از اونها نوبت حضوری یا مشاوره آنلاین بگیرین. علاوه بر اون، میتونین به جای رفتن به آزمایشگاه، بصورت آنلاین درخواست آزمایش در محل بدین تا نمونه گیر به محل مورد نظر شما اعزام شه.
لینک وبسایت درمانکده رو در توضیحات پادکست براتون میذاریم.
درمانکده
دخترکی که مادرش مرتب به دلایل مختلف از شیطنت بچگی تا نمره پایین کتکش میزد یا تو انباری زندونیش میکرد، حتی یه بار بهخاطر خوردن شیرینی خامهای از ظرفی که برای مهمونا چیده شده بود، جوری قاشق داغ روی دستش گذاشت که دیدنش دل هرکسی رو میسوزوند.
رفتار مادر بهار با بقیه فامیل خوب بود، حداقل در ظاهر سعی میکرد همه چیز خوب باشه حتی تو مهمونیا رفتارش با بهار تغییر میکرد و مهربون میشد؛ اما امان از وقتی که مهمونی رو به پایان بود، یواشیواش دخترک دچار دلهره میشد و تا به خونه برسن دلش آشوب بود. توی خونه مثل جوجههایی که از دست گربه فرار میکنن، میرفت توی اتاق یا سرشو به کاری مشغول میکرد.
تو دوران کودکی مادرش چند باری به دلیل اختلال دوقطبی بیمارستان بستری شد، تو این مدت پدرش با آرامش کنارش میموند و میبردش پارک بهقدری شاد بود که پیش خودش آرزو میکرد بابا سرکار نره و همیشه خونه باشه.
همون روزهایی که بابا مشغول تأمین معاش زندگی بود و مادرش دنبال خوشحال کردن فامیل، پسر خالش مدتی مهمونشون شد. یه روز که دخترک توی اتاق داشت نقاشی میکشید، انگار کسی از جلوی در رد شد. سرگرم مدادرنگیهاش بود که حس کرد یکی لمسش میکنه، برگشت دید پسرخاله شه!
بهسختی نفس میکشید، نمیتونست حرف بزنه، دهنش خشک شده بود و قدرت حرفزدن نداشت و او همچنان به لمسکردنش ادامه میداد، صدای سوت توی گوشش پیچیده بود که صدای مادرش رو از پذیرایی خونه شنید.
دوید توی حال و دید مادرش تازه از حمام بیرون اومده، بغلش کرد؛ اما هنوز صدای مادرش تو گوششه که بهش گفت: «چته چرا اینجوری میکنی برو کنار برو نقاشیتو بکش»
بهار کمکم گوشهگیر شد، میترسید این اتفاق رو به کسی بگه و با رفتارهای مادرش هر روز ازش دورتر میشد. بعدها که بزرگتر شد چند باری به این موضوع اشاره کرد؛ ولی مادرش حرفش رو قبول نداشت و میگفت تو اشتباه میکنی …
همین کجرفتاریها باعث شد که مرتب انگشتاش رو به هم فشار بده، پوست لبش رو بکنه و حتی ناخنهاش رو بخوره و هر روز ارتباطاتش با دیگران محدودتر بشه.
موسیقی
بله دوستان بهار مبتلا به اختلال افسردگی، اضطراب فراگیر و عدم تمرکز شدید بود و بعد از گذروندن جلسات تراپی مرتب و مناسب که با تمرکز بر خاطرات و تصاویر ذهنی، سوءاستفاده عاطفی و احساسی مادر بود تونست تبدیل به فردی بشه که شبها راحت بخوابه، نشانههای بیقراری و عدم تمرکزش از بین بره و کمکم بتونه با آرامش تصمیمات شایسته و به جایی بگیره.
روند درمان اختلالات روان بسیار فردیه و نمیشه یک نسخه ثابت برای همه در نظر گرفت چون هر کسی با توجه به شرایط زیستش، اتفاقات و تجربههای مختلفی رو در طول زندگی از سر گذرونده و حتی ممکنه یک خاطره ثابت برای چند نفر اختلالات متفاوتی رو به همراه داشته باشه یا اصلا درگیرش نکنه.
حالا بهار تو آسانسور قدیمی، هر طبقه ای که بالا میره نور ملایم خورشید از زیر در وارد کابین میشه با ترس از فضای بسته مقابله کرده و دیگه خبری از نفس نفس زدن برای ورود به اتاق دفاع از پایان نامش نیست.
این پادکست با همکاری خانم نفیسه ذکایی روانشناس بالینی و پادکست نیکآوا تولید شده، با آرزوی سلامتی و امید به روزهای روشن
پادکست درمانکده رو میتونین در اکثر نرم افزارهای پادگیر مثل شنوتو، کست باکس و اپل پادکست گوش بدین.
سلام آقا ۳۵ساله هستم
نزدیک دو سال دچار سوزش و خارش ودرد در تمام نقاط بدنم شدم
و مثل اینکه سنسور های بدنم زیاد شده رو هر نقطه از بدنم میشینم درد دارم
نزدیک دو ساله دارو اعصاب بهم دادند اما باز سوزش ها و درده ها کاملا رفع نشد
دیگه نمیدونم چی کار کنم
سلام یه دختر خانم 18 تا 25 سال همدرد که واقعا بخواد بذاره کنار مواد رو که همو درک کنیم و با کمک هم ترک کنیم و انشالله بعد از ترک بریم واسه شروع زندگی مشترک حتی اگه مطلقه و طرد شده باشه هم برام مهم نیست فقط درک من و این بیماری و اراده برای پاکی داشته باشن.همه جوره حامی ش میشم.مرسی tel:ali_mohraz
جالب یود
سلام یه دختر خانم 18 تا 25 سال همدرد که واقعا بخواد بذاره کنار مواد رو که همو درک کنیم و با کمک هم ترک کنیم و انشالله بعد از ترک بریم واسه شروع زندگی مشترک حتی اگه مطلقه و طرد شده باشه هم برام مهم نیست فقط درک من و این بیماری و اراده برای پاکی داشته باشن.همه جوره حامی ش میشم.مرسیtel:ali_mohraz5
سلام ممنون از توجه ووقتی که برا ما میزارید من با چوب بزرگ از پشت سر ضربه خوردم ۲۰ روز پیش سی تی اسکن کردم مشکلی نبود آیا نیاز به ام آر آی نیست ؟ شبی یکعدد سینارژین ۱۰ و رو زی ۳ بار بتا هیستین ۲۵ و ۱ عدد تریپتیلن میخورم تعادل ندارم دزمصرفم کم است یا زمان زیادی باید بگذرد که تعادلم خوب بشه
من استرس خیلی زیادی دارم طوری اه اصلا تمرکز رو هیچ کاری رو ندارم این هم بر میگرده به زندگی شخصیم نمی دونم چکار کنم چه چیزی استفاده کنم استرسم کم شهراهنمایم کنین لطفامتشکرم