آیا تا به حال با افرادی برخورد داشتهاید که احساس کنید در حال نقش بازی کردن و خودنمایی هستند؟ دوست دارند در مرکز توجه باشند و حاضر هستند تا به هر قیمتی به این هدف برسند؟ خود را به شکلهای عجیب و غریب آراسته میکنند یا دوست دارند با بقیه متفاوت باشند، لحن صدای خود را هنگام صحبت، به خصوص با جنس مخالف عوض کرده و رفتاری مصنوعی و دور از شخصیت اصلیشان نشان دهند؟
این موارد و سایر نمونههای مشابه همگی از جمله نشانههای افراد مبتلا به «اختلال شخصیت نمایشی» یا «هیستریونیک» است که شباهتهای بسیار زیادی با اختلال روانی «نارسیسیسم» یا خودشیفتگی دارد.
به سادهترین بیان، اگر فرد از سوی دیگران به شدت تایید و تحسین نشده و در مرکز توجه نباشد، احساس افسردگی به او دست می دهد و حتی افکار خودکشی خواهد داشت. تمام زندگی آنها حول جلب توجه از دیگران و ساختن بهترین نمونه از شخصیت و نشان دادن تفاوت خود با دیگران میگذرد.
البته نشانههای این بیماری را نباید با رفتارهای اجتماعی محترمانه و صمیمانه اشتباه گرفت، به همین دلیل بسیار اهمیت دارد اطلاعات خود را درباره این بیماری افزایش دهیم. از سویی دیگر نیز با افزایش آگاهی در مورد این بیماری در این مطلب از وبلاگ «درمانکده» با عوارض این بیماری آشنا شده و میتوانید با شناخت راههای درمان و کنترل این بیماری به شخصی در نزدیکتان که به این بیماری مبتلا است کمک کنید.
بیشتر بخوانید : علت ایجاد اختلال شخصیت سلوک
اختلال شخصیت نمایشی چیست؟
اختلال شخصیت نمایشی بخشی از یک اختلال روانی گستردهتر بوده که به عنوان «مانیا»، «شیدایی» و غیره در اختلال «شخصیت دوقطبی» نیز شناخته میشود. این اختلال به بیماری روانی «خوشهB» یا «اختلال دراما» نیز مشهور بوده و در زنان و مردان به گونهای متفاوت خود را نشان میدهد.
جالب است بدانید اغلب، زنان به این اختلال روانی دچار میشوند که نشانههای اولیه خود را در دوران بلوغ و رشد نشان میدهد، با مرور زمان و در صورت عدم رسیدگی به موقع میتواند شدت یافته و به نوعی وسواس فکری-عملی اجباری تبدیل شده و روح شخص را به شدت مورد آسیب قرار دهد.
مردان مبتلا به این اختلال روانی نیز سعی میکنند اعتماد به نفس خود را به هر روشی به دیگران ثابت کرده و نسبت به بقیه برتری داشته باشند. آنها معمولاً آگاهانه و در راستای جلب توجه دیگران ظاهر و پوشش خود را تغییر داده تا به چشم بیایند و به این ترتیب توجه سایرین را جلب کنند.
بهتر است بدانید افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی، افرادی بسیار حساس بوده و از درون احساساتی شدید و ناپایدار دارند و اگر مورد تایید دیگران قرار نگیرند به شدت افسرده خواهند شد. آنها ارزش خود را در تایید دیگران میدانند، که میتواند ریشه در مشکلات کودکی داشته باشد.
بیشتر بدانید: اختلال شخصیت اسکیزوتایپال چیست؟
نشانههای اختلال شخصیت نمایشی
این افراد اغلب در مهارتهای اجتماعی بسیار حرفهای بوده و میتوانند از آن برای هدایت افکار سایرین استفاده کنند. امروزه هر کدام از ما حداقل یک مرتبه با فردی دچار این اختلال، که نشانههای ذیل را دارد روبهرو شدهایم (بسیاری از نمونههای آنها را در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام دیدهایم):
بیشتر بدانید: اختلال شخصیت اسکیزوئید چیست؟
- افرادی که در صورت عدم توجه دیگران ناراحت و افسرده هستند.
- معمولاً با خندهها یا صدای نامتعارف سعی در جلب توجه دیگران دارند.
- از رفتارها و لباسهای تحریک آمیز برای جلب توجه دیگران استفاده میکنند.
- به سرعت دچار تغییر احساسات میشوند.
- میتوانند برای هفتهها افسرده و غمگین بوده و ناگهان شاد و پر انگیزه باشند.
- رفتارشان شبیه به بازیگران تئاتر بوده و در همهچیز از صحبتهای صمیمی تا نشان دادن احساسات خود اغراق میکنند.
- بیش از حد به ظاهر خود حساس هستند تا جایی که نسبت به کامل و زیبا بودن آن وسواس فکری پیدا کرده و به عملهای جراحی متعدد یا آرایشهای سنگین روی میآورند.
بیشتر بدانید: رفتار هیستریک چه علائمی دارد؟
- نسبت به انتقاد بسیار حساس بوده و به راحتی گول میخورند.
- بسیار از محیط و دیگران تاثیر پذیر بوده و شخصیتی مستقل ندارند.
- رفتارهای عجولانه، عدم تفکر پیش از انجام کار، عدم تحمل روزمرگی یا سرخوردگی
- پرش فکری و عملی از کاری به کار دیگر و نیمه رها کردن تمام برنامههای خود
- در حفظ روابط خود توانایی نداشته و اغلب شخصیتی دروغین و پوچ دارند.
جالب است بدانید امروزه با افزایش استفاده کاربران از شبکههای مجازی، میزان ابتلا به این اختلال در افراد افزایش یافته است. به همین دلیل بسیار اهمیت دارد والدین از همان ابتدا، نسبت به آموزش استفاده صحیح از این شبکهها و افزایش سطح آگاهی کودکان و نوجوانان خود اقدام کنند.
بیشتر بدانید: اختلال شخصیت وابسته چیست؟
Widget not in any sidebars
چه چیز باعث ابتلا به اختلال شخصیت نمایشی میشود؟
هنوز علت دقیق ابتلا به این اختلال روانی مشخص نیست. بهتر است بدانید در صورت عدم رسیدگی به موقع به این اختلال ممکن است عوارض جبرانناپذیری برای فرد و اطرافیان بههمراه داشته باشد.
اغلب روانشناسان عوامل ژنتیکی و سابقه ابتلای یکی از اعضای نزدیک خانواده مانند مادر یا پدر به این اختلال را نیز، دلیل دیگری برای ابتلا به بیماری شخصیت نمایشی میدانند. از جمله دلایل دیگر بروز اختلال روانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- عوامل محیطی
- فقدان یکی از والدین در کودکی
- تنبیه به دلیل اشتباه کردن
- رفتار والدین در کودکی (مانند تشویق و توجه به کودک تنها زمانی که کار خوبی انجام میدهد و تنبیه شدید او در صورت رفتاری ساده مانند شکستن لیوان)
- طلاق و جدایی والدین و سردرگمی کودک از این موضوع
- رفتار غیرقابل پیشبینی، انتظارات بیش از حد از کودک برای کامل بودن و دمدمی مزاج بودن والدین
بیشتر بدانید: اختلال شخصیت پارانوئید چیست؟
تمامی این رفتارها به خصوص طلاق و جدایی ناگهانی والدین و مشکلات خانوادگی مانند دعواهای مداوم، باعث احساس ایجاد سرزنش و خشم در کودک میشود که در نهایت کودکی که میخواهد تایید هر دو والد را بهدست آورد دچار سردرگمی شده و به احتمال زیاد به مرور زمان در آینده دچار اختلال روانی شخصیت نمایشی میشود.
بیشتر بخوانید: ویژگی افراد مبتلا به اختلال دوری گزین
انواع شخصیت نمایشی
این اختلال در سنین مختلف و در افراد متفاوت به شکلهای گوناگونی خود را نشان میدهد، که از جمله آنها میتوان موارد زیر را نام برد:
- شخصیت نمایشی کودکانه
مشخصترین بارزه این نوع از اختلال روانی شخصیت نمایشی، وابستگی شدید به دیگران و بروز رفتارهای اغراق آمیز مانند غش کردن برای جلب توجه و غیره است. هرچه بلوغ روانی فرد کمتر باشد در صورت مشاهده مخالفت یا عدم تایید این نوع رفتارهای کودکانه در او نیز بیشتر است.
عشقهای شدید و آتشین، احساس سرزنش مداوم، عدم پایداری احساسات و شدت زیاد بالا و پایین شدن آنها یا تغییر نظرشان در کسری از ثانیه درباره دیگران، همگی از نشانههای این اختلال روانی هستند.
- شخصیت نمایشی همواره موافق
چاپلوسی و تایید تمامی نظرات دیگران، مشخصترین بارزه این دسته از افراد است. آنها میخواهند دیگران دوستشان داشته باشند و به هر قیمتی حاضر هستند به این هدف برسند. شاید حتی برای این کار رفتارهای اغراق آمیز، مانند دادن هدایای گرانقیمت و بیش از توان مالیشان از آنها سر بزند. بهتر است بدانید افراد در این نوع از اختلال روانی همواره موافق، خشم و عصبانیت خود را زیر نقابی از مهربانی پنهان کرده و برای دوست داشته شدن همواره نظر دیگران را تایید میکنند اما از درون احساس دیگری دارند.
- شخصیت نمایشی همیشه شاداب
شاید در نگاه اول این دسته از افراد، بسیار خونگرم، صمیمی و اجتماعی و بسیار مثبتنگر به نظر برسند، اما در باطن شرایط روحی آنها به شدت وخیم بوده و اغلب برای جلب توجه دیگران و نگه داشتن این احساس شادابی و سرزندگی تحت اضطراب شدید بوده و حتی ممکن است برای کنترل آن از مواد مخدر استفاده کنند. این افراد اغلب در روزهای اولیه آشنایی بسیار با انگیزه بوده و مدتی بعد بدون دلیل از همه چیز دوری میکنند یا دچار پریشانی عاطفی میشوند.
عوارض ابتلا به اختلال شخصیت نمایشی
بهتر است بدانید این اختلال روانی در صورت عدم رسیدگی و توجه در همان سالهای اولیه و دیدن نشانهها، میتواند منجر به مشکلاتی بزرگ و ابتلا به سایر بیماریهای روانی و در مواردی حتی خودکشی شود. از جمله مهمترین عوارض ابتلا به این اختلال عبارتند از:
- افسردگی شدید
- اختلال در روابط جنسی، عاطفی و زناشویی
- عدم توانایی در انجام کارهای روتین روزانه و زندگی عادی
- اختلال در روابط اجتماعی و شغلی
- احساسات شدید در مقابل ترس از آینده، مانند شکست خوردن
این اختلال به خصوص در زوجهای جوان، میتواند به طلاق یا حتی انتقال اختلال به کودک شود، بنابراین با دیدن اولین نشانهها در عزیز خود به مشاوره مراجعه کرده تا بتواند بیماری خود را کنترل کند.
چطور میتوان اختلال شخصیت نمایشی را تشخیص داد؟
در صورت مشاهده نشانههایی که به آنها اشاره کردیم، در افراد نزدیک خانواده بهتر است به یک روانشناس یا مشاور، مراجعه کرده و شرایط خود را توضیح دهید، اقدام به کنترل این رفتارها اولین گام برای بهبود زندگی افراد درگیر این اختلال است.
در صورتی که پس از معاینه اولیه و بررسی نشانههای اولیه، پزشک متخصص تشخیص دهد که فرد به این اختلال مبتلا است؛ روند ارزیابی پزشکی و بررسیهای روانپزشکی آغاز میشود.
ممکن است بر حسب نشانهها یا تشخیص پزشک، فرد نیاز به انجام تصویربرداری مغزی یا آزمایشهای عصبی و آنالیز خون داشته باشد.
در صورتی که پزشک نشانههای جسمی این بیماری را تشخیص ندهد، فرد را به یک روانپزشک یا روانشناس متخصص در این زمینه ارجاع خواهد داد. معمولا روانشناسان برای درمان این دسته از افراد از روشهای تخصصی مانند تستهای مختلف رفتاری، صحبت در مورد موضوعات مختلف و تکراری در دورههای متفاوت و روشهای مشابه برای تشخیص بهترین روش کنترل عوارض و نشانههای اختلال شخصیت نمایشی استفاده میکنند.
جالب است بدانید افراد مبتلا به این اختلال روانی معمولا خودشان در ابتدا به شدت مشتاق همکاری با روانشناس بوده تا ثابت کنند به این بیماری دچار نیستند و معمولا همان شخصیت نمایشی همیشگی خود را به نمایش میگذراند. اما در تستهای روانشناختی اغلب نقطه ضعف خود را نشان میدهند. همچنین این افراد علاوه بر عدم توانایی کنترل بر روابط عاطفی خود، اغلب حافظهای بسیار ضعیف داشته و در خصوص مسائل مربوط به ریاضیات و غیره نمیتوانند تمرکز کنند.
اختلال شخصیت نمایشی چطور درمان میشود؟
هیچ درمانی برای این بیماری وجود ندارد اما میتوان با دکتر متخصص روانشناس، نشانههای آن را تا حد ممکن کاهش داد. پس از تشخیص صحیح بیماری، برای کنترل نشانهها و کاهش عوارض ناشی از این بیماری، روانشناسان معمولا ترکیبی از راههای زیر انجام میدهند:
- دارو درمانی: تجویز داروهای مربوط به کنترل اضطراب و ضد افسردگی
- گروه درمانی: شرکت با روان درمانگر در گروههایی که شامل افراد دچار اختلال مشابه هستند.
- روشهای شناختی-رفتاری: در این روش، فرد باید به صورت مداوم به جلسات روان درمانی مراجعه کرده و در خصوص مشکلات خود با وی صحبت کند. این سبک از درمان بیشتر بر پایه درمان ریشههای ابتلا به این بیماری بوده و به فرد کمک میکند تا با آرامش بیشتری و شناخت رفتار خود، نشانههایی که دارد را کنترل و اصلاح کند.
- خانواده درمانی و زوج درمانی: زندگی سایر اعضای خانواده فرد مبتلا نیز به شدت تحت تاثیر این بیماری قرار دارد، به همین دلیل حضور خانواده یا همسر برای بررسی، راهنمایی و تعامل با وی میتواند روش خوبی برای همراهی فرد در روند درمانش باشد.
- تمرینهای هماهنگی ذهنی و بدنی: ممکن است بسته به نظر روانشناس فردی که دچار این اختلال است، از ورزشهای خاصی مانند «تای چی»، «یوگا» یا «مدیتیشن» جهت هماهنگی هر چه بیشتر میان ذهن و بدن استفاده کنند.
چطور میتوان به فرد مبتلا کمک کرد؟
بهتر است برای همراهی هر چه بیشتر با بیمار در روند درمان، پس از پذیرش بیماری از سوی او، اعضای خانواده، دوستان، همسر و یا هر فردی که به وی نزدیک است، کارهایی را برای کمک به او انجام دهد:
- هرگز رفتاری دلسوزانه که باعث خدشهدار شدن غرور آنها شود را انجام ندهید.
- برای تغییر نوع بینش او شخصاً اقدامی نکنید. کار را به روانپزشک بسپارید.
- بدانید اغلب رفتارها و بهخصوص رفتارهای بسیار شدید آنها، مانند خشم ناگهانی از قصد نیست.
- او را با تمام تفاوتهایش و بدون قضاوت قبول کرده و دوستش داشته باشید.
- باید با این واقعیت روبهرو شوید که تغییر رفتار این دسته از افراد بهشدت کند است و در طولانی مدت خود را نشان میدهد، بنابراین امیدوار بوده و او را همراهی کنید.
- از موعظه کردن یا نصیحت کردن او جدا خودداری کنید.
- سعی کنید محیطی فراهم کرده تا شخص بتواند با شما احساس راحتی کرده و از افکار و ترسهای خود صحبت کند.
- اجازه ندهید رفتار نمایشی او بر شما تاثیر بگذارد.
آیا پیشگیری از ابتلا به این بیماری امکان پذیر است؟
پیشگیری از ابتلا به اختلال شخصیت نمایشی امکان پذیر نیست، اما میتوان روشهای گفته شده را برای درمان و کنترل نشانههای فرد در پیش گرفت. از سویی دیگر با شناخت کافی از عوامل و دلایل بروز این بیماری که به آنها اشاره شد، میتوان تا حد زیادی عوامل محیطی که بر بروز این بیماری تاثیر دارد را، به خصوص در دوران کودکی و بلوغ، کاهش داد. یکی از این راهها، ایجاد ارتباط صمیمانه در خانواده و افزایش سطح آگاهی کودکان و نوجوانان است.
Widget not in any sidebars
نتیجهگیری
در خصوص افراد مبتلا به این بیماری بهتر است هیچ گونه جبههگیری نداشته باشید،اغلب افراد به خوبی میتوانند بیماری خود را با مراجعه به موقع کنترل کرده و زندگی اجتماعی، عاطفی و خانوادگی و کاری خوبی داشته باشند.
شاید در ظاهر فرد به بیماری مبتلا نباشد، اما چنین اختلالاتی میتواند زمینهساز تراژدیهای بعدی یا دیگر اختلالات روانی شود. ممکن است افرادی که دچار نشانههای شدید این بیماری هستند، نیاز به کمک حرفهای داشته باشند و نتوانند به زندگی روزمره خود ادامه دهند. حتی اگر فرد دچار نشانههای جسمی نباشد ممکن است به شدت دچار مشکلات روحی باشد؛ بنابراین در صورتی که شما یا یکی از نزدیکانتان با علائم اختلال شخصیت نمایشی درگیر است، میتوانید در اسرع وقت از طریق «درمانکده» نسبت به مشورت، آشنایی، کسب اطلاعات و گرفتن نوبت از بهترین روانشناسان و متخصصان روانپزشک اقدام کنید.
[sibwp_form id=6]
چرا علائم اختلالات روانی اینقدر شبیه همه؟ بیشتر شبیه خود شیفته بود
قیمت درمانکده چطوریه
من مبتلا به این بیماریم
بدون توجه دیگران واقعا زندگی برام سخته و مطمئنم افسرده میشم و می میرم در واقع آدم اجتماعیم اما توی روابط صمیمی همیشه دچار مشکل بودم و همیشه رفتار نمایشی دارم و البته از ظاهرم هم برای جلب توجه استفاده میکنم
خسته شدم دیگه
میخام یکم مرکز توجه بودن برام مهم نباشه و اینقدر نمایشی رفتار نکنم و یه دوست واقعی داشته باشم
سلام،منم بودم تبدیل ه وسواس شد یهو تو فشار عصبی سر بی پولی تو سرم خالی شد چون یه انرژی هم داریم بالا حواست جمع باشه وسواس نشه به من ربطی نداره چون من کلا ادم دلسوزی بودم اینجوری شدم بی پولیم واسه من نیود در کل این بماد از من یادگار
دلوم خَش بی که هسوم مو قلندر
خدیجه، عشقِ مو رف پیشِ قنبر
خداشاهد، خدیجه جون مو بی
به وَلا، درد و هم درمون مو بی
ننونم سیچه با مو او جفا کرد
مویه ول کرد و با قنبر صفا کرد
ز نامردیِ قنبر دل چه خینه
چو او نالوطیه، دنیا همینه
حالا که مو بخوندم این نوشته
فمیدوم، این خدیجه بد سِرِشته
شدم روشن که ضیفه خودنما بی
نمایش بازی میکرد، بی وفا بی
۹ساله بودم پدرو مادرم بعدسالها دعوا و کتکاری کارشون به دادگاه و طلاق کشید اما پدرم حاضربه طلاقش نمیشد. منو مادرم جدا از پدرم زندگیمون رو در خونه ای جدا ادامه دادیم. مادر و پدرم دوتاشون خیلی عصبی و قُد و کینه ای بودند.اول دبیرستان خیلی افسرده شده بودم. نمیدونستم تکلیفم بین اونا چیه و چیکارمیتونم بکنم؟ دلم میخواست دست از دعوا بردارند باهم دوست بشند دوباره سه تامون توی یه خونه زندگی کنیم اما مادر و پدرم اصلا حاضر نمیشدند. بس که عذاب میکشیدم رگ مچ دستم رو با تیزبر بریدم در اورژانس بیمارستان بستری شدم بعد دربخش اعصاب همون بیمارستان بستریم کردند. روانپزشک بعداز چندجلسه به مادرم گفت دوقطبی هستم. چند ماه در بخش نگهم داشتند و ۲۰ جلسه شوک درمانی شدم ومصرف داروهای مختلف اعصاب. بعداز ترخیص مدتی خانه پدرم آمدم دوباره دچارحمله عصبی شدم و نصف شب که پدرم خواب بود قرص های اعصابمو که تقریبن۴۰ تا بود خوردم که خودمو راحت کنم. بعداز دوساعت که شکم درد و سردردم شدید و بیحال و چشام تار شده بود پدرم از صدای دردهام و خس خس نفسم بیدارشد منو با آمبولانس به اورژانس همون بیمارستان برد. بستری شدم معده ام رو ساکشن و شستشو دادند. و سه ماه در بخش اعصاب نیگهم داشتند. بعد از آزادی از بیمارستان بخاطر ضعف حافظه و فراموشی ترک تحصیل کردم. ۱۹ سالم بود مادرم که از چندسال پیش دچار سرطان بود فوت کرد از فوتش هم احساس راحتی میکردم و هم داغدارش شده و دچارعذاب زیاد شدم. از پدرم نفرت داشتم آرزو میکردم مثل مادرم بمیره. در همین اوضاع که باز حالم خیلی بد شده بود و از خودم حالم بهم میخورد بعد از خاکسپاری مادرم همه قرصهامو باهم خوردم و مثل دفعه های قبل بیمارستان بستری شدم. الان ۳۰سالمه پدرم هنوز نمرده و انگار با عزرائیل بندوبست کرده حالا حالا نمیره. فیلن اصلا نمیدونم چمه کیم چیم ؟گیج و منگم . دیگه نمیخام دکتر برم . اما پدرم هرماه به زور منو میبره دکتر که یکیشون روانپزشکه و دومی روانشناسه. قبلن میگفتند دوقطبی ام بعد برام تشخیص مرزی و از یکسال پیش تشخیص اختلال نمایشی هم بهم اضافه کردند وووو.. خیلی از دنیا خستم همین و بس…..
شرایطت خیلی شبیه منه، درمانش خودتی فقط خودت،ذهن تو این شرایطو برات ایجاد کرده، ذهن خودت هم میتونه حلش کنه،برای دیگرون زندگی نکن برای خودت زندگی کن،این یه نصیحت نیس این یه حرفیه که از فلسفهی درد میاد،همه چیز در آخر به خودت برمیگرده به خود واحد بودن
دقیقا باید طرز فکر عوض بشه،عزت نفس نباشه ادم از خودش بگذره میرسه پایان نقطه افسردگی و حمله عصبی البته با کلی خطای فکر که تو تایید طلبی میاد باعث این جریان میشه باید خود واقعیت رو دوست داشته باشی دست از مقایسه گری ورداری و برای خودت زندگی کنی نه دیگران
سلام
اول اینکه متاسفم بابت تمام مشکلاتی که داشتی و داری.ولی اینو بدون که خیلی از روانشناسان یا نویسندگان یا ورزشکاران یا طراحان لباس این مشکل را دارن. قرار نیس همه کامل و سلامت باشیم. وقتی پیامتو میخوندم به این فکر میکردم که چقدر قلمت زیبا و ساده و قابل فهمه. فکر میکنم اگه به نویسندگی روی بیاری از هررر دارو و درمانی برات بیشتر ارامش به همراه میاره. البته اگه به نوشتن علاقه مند باشی. موفق باشی عزیزم.حتما به پیشنهادم فکر کن چون استعدادشو داری.
یا خداااااا چقدر نوشتی افرین نوشتن خیلی خوبه عزیز واقعا زیاد خودتو اذیت نکن
همیشه نماز هاتو اول وقت بخون درست میشه
من به شدت دچار این بیماری هستم خسته شدم الان که متوجه شدم این بیماری رو دارم وقتی میخام تغییرش بدم غیر عادی میشم چون دیگه هیچ کس برام مهم نیست و دلم نمیخاد دوستم داشته باشن و بهم سر بزنن. یعنی یه دفعه کاملا برعکس نمیدونم چطور فرار کنم از این شرایط انرژیم برای کارهای روزمره ام از بین رفته
ما میتونیم تبادل کنیم
سلام
دوست عزیز شما اول باید بپذیری که این بیماری رو داری و زمانی قبول کردی بیماری دیگه به خودت سخت نمیگیری و حضور خدا رو تو قلبت احساس میکنی و با نوشتن از حضور خدا در کنارت سپاسگژاری کن دوست عزیز شما باید یه سری بایدها و نبایدها رو برای خودت داشته باشی(مثال:نباید کاری کنم خانوادم دلسوزی زیادی کنن، نباید رفتارم باعث ناراحتی اطرافیانم بشه؛ باید من باعث شادی خانوادم باشم، باید خوشکلترین فرد خانوادم باشم) بایدها و نبایدهای که باعث میشه حالت خوب کن
سوتفاهم نشه من خودم این بیماری رو داشتم و فقط تجربهمو میگم
نماز اول وقت حلّال مشکلاته
کسایی که تو زندگیشون با این افراد برخورد داشته باشن میدونن با چه چیزی وحشتناکی سر و کار دارن اولین مشکلشون اینه که کلا انکار میکنن همچین مشکلی دارن چه برسه بره پیش روانپزشک دوم برا جلب توجه به هر روش و دروغی متوسل میشن حاضر هستن از بقیه سواستفاده کنن تا دیگران دوستشون داشته باشن و به چشم بیان دوازده ماه سال میگن مریض هستن و به حدی حالشون بده که همه براش ناراحت ان تخیل قوی دارن و از ذهنشون داستان درست میکنن راجب اینکه دیگران عاشقشون هستن و به شدت بین همه محبوب ان حتی اگر بارها دروغشون رو بهشون ثابت کنی باز هم قبول نمیکنن و درنهایت طرف رو موجودی حسود می بینن هیچ روشی روشون جواب نمیده نه نصیحت نه نشون دادن حد و مرز قادر هستن حتی از حرف های نگفته ديگران برا جلب توجه استفاده کنن به شدت خطرناک ان دوست من که دقیقاااا این شخصیت رو داره حاضر شد با توجه به اینکه میدونس مشکل دیابت داره بره سرم قندی بزنه با جون خودش بازی کنه فقط به خاطر اینکه دیگران نگرانش بشن. هیچ روشی روی اینها جواب نمیده يعني کار ادمهای معمولی نیست فقط هر جا دیدین از دستشون فرار کنین من تاحالا هیچ اختلالی ندیدم به اندازه شخصیت نمایشی روی مخ باشه و به روان اطرافیان آسیب بزنه
اگر قرار باشه ازشون فرار کنی به بیشتر شدن بیماریشون کمک میکنی و اینکه اگه اون فرد از خانواده باشه نمیشه ولش کرد به حال خودش باید اینجور افراد رو بیشتر درک کنی و بهشون کمک کنی تا با این بیماری کنار بیان فرار راه درستی نیست
باید خییلی قوی باشی که فرار نکنی. بهتره دور شد
بعد فکری برای درمانِ بقیه کرد. چون خیلی اوقات اینها نمیخوان خوب شن بلکه دیگران رو مریض میکنن
همین که خودت اومدی اینجا نشان دهنده درگیر بودن همین بیماری هستی البته ایرادی درش نیست ولی رهنمودهایی که میکنی پسندیده نیست
سلام
دوست عزیز این بیماری شخصیت شناسی یا به قول گفتنی خودتو نشون دادن هست دوست عزیز شما برای دوستت چکاری انجام دادی؟ زمانی که قصد داشت بره سرم قندی برنه آیا شما باهاش صحبت کردی بیخیال سرم قندی بشه؟ تونستی اون لحظه رابطهای که به دلش بشینه داشته باشی؟
دوست عزیز شما درست میگی ولی نباید فرار کرد بلکه باید جوری رابطه برقرار کنی که بتونه آرامش رو با تمام وجودش حِس کنه؛باید راه همدردی رو بلد باشی
جالبه من چندتا از دوستای دوره کارشناسیم دقیقا همین شکلی بودن با اینکه خودشون دوس پسر داشتن چششون دنبال رل من بود بماندم چه قدر تلاش کرد با آرایش و لباس های تنگ و کوتاه دل رل منو ببره آخرم موفق شد جالب بود رل خودشون خیلی خوشگلتر از مال من میزد ولی انگار تو بعضی از خانم های ایرانی نهادینه شده که نباید با یکی باشی بقیه رو هم باید بخوایی انگار جز افتخارات بعضی زناست حتی رل آخریم یه شخصیت نمایشی بود که به خاطر رفتارش بهم زدم ولی هنوز عین زگیل چسبیده به آدم ول نمی کنه
همسرم دچار این اختلال هست ولی به هیچ عنوان قبول نمیکنه که آدم بره پیش پزشک،دوستش دارم هرچقدر مدارا میکنم ولی بازم دیوانم کرده،چند وقت پیش صحبت: داره دیر میشه برای فرزند دار شدن رو میکرد، منم مشکلات زندگی رو گفتم راضی نبود ولی چیزی نگفت. نمیدونم اگر دوباره بگه چیکار باید کنم؟ اگر راهنمایی کنید ممنون میشم.
رفتارام برای جلب توجه و اینکه نشون بدم منم در سطح بقیم و فکر نکنن که ازشون پایینترم یا هم سطحشون نیستم و ادم حسابم کنن تا حدیه که شده خیلی دروغ بگم تا کامل به نظر بیام
هروقتم که ازم انتقاد میشه یا سرزنشم میکنن تا مدت های زیادی بهش فکر میکنم , هنوز سر اینکه یکی از کسیایی که میشناسم چهار پنج ماه پیش بهم گفته بود اصلا جالب نیستی و ازت خوشم نمیاد حس حقارت دارم و میخوام هر جور شده توجه بقیه رو جمع کنم
فرقیم نداره از چه راهی
حدود چند ماهیم هست که زدم به بیخیالی …
حتی اگه موضوعی واقعا مهم باشه میگم اهمیتی نداره تا دیده بشم و واقعا حس میکنم دیگه اهمیتی نداره ..
سلام.من از خودم بدم میاد ولی انرژیم زیاده دوست ندارم اطرافیانم رو ناراحت کنم واس همین همیشه جوری رفتار میکنم که انگار هیچی برام مهم نیس حتی یه مدت خودمم باورم شده بود و واقعا همین الانم انگار هیچی مهم نیست برام مثلا مریضم نمیرم دکتر میگم که چی مهم نیست خودش خوب میشه اگه قراره خوب بشه .احساس میکنم هرکاری میکنم واسه اینه که یکی با خودش بگه به به عجب ادم خوبی حتی بعضی وقتا به یکی خوبی میکنم ولی بازم ته دلم انگار واسه تایید اون نفر بوده کارم خیلی بدم میاد از این عادتم ولی انگار نمیشه کاریش کرد همیشه هم فکر میکنم یکی داره منو نگاه میکنه.به همه شک دارم .چندین سالی هست که این مشکلاتو دارم الان ۱۸ سالمه اگه توصیه ای دارین لطفا همین جا بگین خوشحال میشم چون نمیرم دکتر مکتر .با تشکر
حتما روان پزشک حاذق مراجعه کن و درمان شو از زندگی لذت ببر
من مادر ۳۵ ساله هستم اینکه جلب توجه کنم اینطوری نیستم نیازیم به تاییدیه کسی ندارم اما بقیه موارد که گفتید همش شامل من میشه
تو تصمیم گیری هرچیزی مردد هستم وگاهی دراوج انرژی بالایی که دارم یهو بی انگیزه میشم وتموم کارهای روزمره به بعدها موکول میکنم.الان موندم من واقعا دچار اختلال شخصیت نمایشی هستم یا نه؟! و دقیقا اون مطالبی که گفتید خانوادم باید برام انجام بدن جزو اولویت های درونی ام هست یعنی ارزومه رعایت کنن که نمیکنن.
من فكر ميكنم كارهايى كه من ميكنم برا ديگران خيلى مهمه و ديگران بايد منو تاييد كنند ولى يه حس اى هميشه هست كه جلوى اين حالمو ميگيره و ميگه تو خيلى مهم نيستى هيچكس بهت اهميت نميده بعد اين فكر رو ميكنم كه به خاطر اينكه دوست دارم زياد تاييد بشم دارم اين حرف رو با خودم ميزنم
از ترس اينكه ديگران بهم توجه كنند از توجه شون فرار ميكنم
سر ام رو پايين مى اندازم آروم حرف ميزنم گاهى وقتا كار هايى كه بايد رو نميكنم وصواص هم گاهى پيدا ميكنم روى پلک زدن
از ترس چشمك زدن چشمك ميزنم
سلام دوست عزیز
همه افراد نیاز به تایید شدن دارند ولی اگر این نیاز به مرحله وسواس گونه برسه و شخص برای این که در مرکز توجه قرار بگیره، دست به هر کاری (مثل درغگویی) بزنه اون موقع مشکل ساز میشه
روشی که شما در پیش گرفتین اعتماد بنفس شما را بشدت سرکوب می کنه و زمانی به خودتون میاین که خدای نکرده یه فرد بسیار گوشه گیر و منفعل شده اید به عنوان یک مشاور توصیه می کنم دیگه این کار را نکنید
به میزان کاری که انجام دادید ، توقع داشته باشین نه کمتر و نه بیشتر
خیر الامور ، اوسطها
سلام اگر سوال منو دیدید و لطف کردید جواب منم بدید دقیقا برای من همین مسئله پیش اومد بعد وسواس گونه شد بعد حمله عصبی گیجی و منگی بعدش اثلا نمیدونستم کی هستم تا درمان کردمو با کلی اسیب زدن به خودم تو اظطراباش تا جایی رسیدم که اروم شدم الان با خودم راحت بگم حال نمیکنم ایا باز ریشه تو چیز دیگه ای هست یا اینم برمیگرده مرسی
سلام اگر سوال منو دیدید و لطف کردید جواب منم بدید دقیقا برای من همین مسئله پیش اومد بعد وسواس گونه شد بعد حمله عصبی گیجی و منگی بعدش اثلا نمیدونستم کی هستم تا درمان کردمو با کلی اسیب زدن به خودم تو اظطراباش تا جایی رسیدم که اروم شدم الان با خودم راحت بگم حال نمیکنم ایا باز ریشه تو چیز دیگه ای هست یا اینم برمیگرده مرسی
اوه اوه روحت در عذابه
نقطه مقابل همن روح و تحقیر عزت نفس