«آرزوی یه مرد 34 ساله برای همه کودکان جهان دوری از بیماریه، چون خودش 15 سال بار بیماری رو به دوش کشیده که خندیدنش همراه با درد و عذاب بوده»
سلام من بهنام هستم و این سی و سومین قسمت پادکست بهسلامتی همتونه. پادکستی که توش در مورد بیمارهایی صحبت میکنیم که شرایط ویژهای رو از شروع تا درمان بیماریشون تجربهکردن.
امروز میخوایم در مورد بیماری آسم سعید صحبت کنیم.
این اپیزود در اواسط مهرماه 1400 ضبط شده.
سعید متولد آخرین روز خرداد هزار و سیصد و شصت و ششه، آخرین روزهای جنگ ایران و عراق که تهران زیر بار موشکهای عراق کمر خم کرده بود و خیلی از تهرانیها به سمت شهرستانها و محلهایی که کمتر بمباران میشدن کوچ میکردن.
خانواده سعید تو محله مهرآباد تهران زندگی میکردن و همین که فرزندشون به دنیا اومد به روستا مادریش برای ادامه زندگی رفتن.
اون روزها تو شهرستانها سوخت بهاندازه کافی در دسترس نبود و سعید با اولین باد پاییزی سرمای سادهای خورد، اما این سرماخوردگی تمومی نداشت و تا شش ماهگی همراهیش میکرد که دیگه پزشکا تشخیص دادن دچار آسم شدید شده.
از همون شش ماهگی تحتنظر دکترهای زیادی تو تهران قرار گرفت و روزها و ماههای زیادی رو تو بیمارستانهای مختلف بستری بود.
مشاهده بیشتر : لیست بهترین فوق متخصص آلرژی و آسم
دوران نوزادی سعید گرهخورده بود به تبهای مزمن و سرفههای شدید، جوری که سرجمع تو سال شش ماهی رو تو بیمارستان بستری بود و همه پرستارا میشناختنشو کودک معروف بیمارستان نجمیه شده بود.
11 ساله که شد معرفیش کردن به دکتر سهراب پور که فوقتخصص ریه کودکانه، سعید حالا که 34 سالشه خاطره روز اول مراجعه به دکتر رو با اشتیاق برای ما تعریف میکنه «صدای سعید».
بعد چند جلسه دکتر یه دفترچه قطع فیلی که حدود 30-40 صفحه بود بهش داد که هم خودش بخونه هم خانوادش، چون رعایتنکردن این موارد باعث میشد که دچار حمله آسم بشه.
برای سعیدی که 12 سال درگیر آسم بود این دفترچه خیلی جذاب بود. تمام عواملی که خودش حدس میزد باعث میشه حمله آسم بهش دست بده: مثل خنده یا گریه زیاد، غذاهای مختلف، عطر و خیلی موارد دیگه تو این دفترچه نوشته شده بود.
یکبار تو همون سال دچار حمله شدید آسم شد. وقتی به مطب شلوغ دکتر مراجعه کردن بهاندازهای حالش بد بود که منشی دکتر از همه مریضا خواهش کرد که سعید زودتر ویزیت شه.
دکتر بعد معاینش و استفاده از دستگاه اکسیژن تونست تو مطب حالش رو کمی بهتر کنه ولی سعید میشنید که دکتر به مامانش میگفت: «صدای سعید».
همین حرفای دکتر باعث شد که سعید و خانوادش بهاندازهای رعایت موارد تو دفترچه رو جدی بگیرن که بر اساس همون حرف دکتر، دیگه بعد از دوران بلوغ حالش خوب شد و عمر این بیماری بعد از 15 سال تموم شد.
سوالاتی که در این قسمت از دکتر باباخانیان پرسیدیم:
- بیماری آسم چیه؟
- آسم چه علائمی داره؟
- مراحل تشخیص ایم بیماری چیه؟
- چه عواملی حمله آسم رو تشدید میکنه؟
- آسم قابل درمانه؟
- چقدر ممکنه بیمار بعد بهبودی کامل دوباره دچار آسم بشه؟
ممنون آقای دکتر که وقتتون رو در اختیار ما گذاشتین.
اگه دچار بیماری هستین که داستان جذابی داره، حتماً از طریق آدرس ایمیلی که داخل کپشن همین اپیزود میذاریم با ما در ارتباط باشین.
خب میرسیم به پایان شانزدهیم قسمت فصل سوم پادکستمون و مثل همیشه «بهسلامتی همتون»
دستگاه گوارش را طوری میدهید